جنبش
سوسياليستي ـ |
پاسخی به نوشته آقای دکتر بيات زاده
بجای مردان سياسی بنشانيم درخت "سهراب سپهری مصاحبه با دکتر شاپور بختيار؛ نخست وزير
روزنامه کیهان شماره 10629 یکشنبه 15 بهمن 1357 . خبرنگار: اگر خمینی دولت موقت اعلام کند چه خواهد شد؟
دکتر شاپور بختیار : «اگرمیخواهد درقم دولتی ایجاد کند اجازه خواهم داد .دیدنی خواهد بود ما هم واتیکان کوچکی خواهیم داشت ... هیچ کس نمیداندجمهوری اسلامی وی چیست... اگرکسی به متون گذشته مراجعه کند پشتش بلرزه درمیاید . او نه تعدد گروههای سیاسی را میپذیرد نه دموکراسی را، میخواهد روحانیت قانون الهی را اجرا کند همه چیزاینجا شروع میشود واینجا تمام میشود.»
***
بمناسبت 22 بهمن اطلاعیه ای ازسو ی هیئت اجرائیه نهضت مقاومت ملی ایران انتشاریافت. صدور این بیانیه برخی را چنان برآشفته و آزرده خاطر ساخته، که ناگزیربه و اکنش گردیده اند. ازآنجمله آقای منصوربیات زاده، که دریک ارزیابی شتابزده،دکتر شاپور بختیار و عملکرد او در برهه ای ازتاریخ ایران رابه نقد کشیده و ازینکه بانقلاب شکوهمند، « فتنه خمینی» گفته شده خشمگین گردیده اند. درپاسخ به نقدایشان آقای ن .مستشارتحت عنوان «راه وروش مصدق راکدامیک ازملی گرایان پیمودند»؟ مطلبی کوتاه اما پربار و متین درنشریه اینترنتی ملیون ایران درج نموده اند. ازآنجاکه پاسخ ایشان را کافی ندانستم، دررابطه با نظریات واظهارات آقای بیات زاده،با اشاره به مصاحبه ها، گفتار وعملکرد دکتربختیار، همراه با توضیحات و بررسی بیشتر به ارزیابی انتقادات و نوشتار ایشان پرداخته ،قضاوت را به خوانندگان گرامی واگذار میکنم.
*** داوری درباره دیکتاتوری شاه بویژه پس ازکودتای 28مرداد1332.جنایات مفاسد و سرسپردگی بیگانگان، نبود آزادیها، شکنجه و آزارفعالین سیاسی مخالف، پایمال کردن حقوق مندرج درقانون اساسی و ... مواردی هستندکه برسر آنها بحثی نداریم، جنبش و انقلاب مردم ایران و جانفشانیها برای رویاروئی با این ناروائیها بود، ولی این امرکه نخست وزیری دکتربختیار با هدف تداوم رژیم شاه و ناروائیهای آن بوده سخت ناروا وناآگاهانه میباشد.. برای بررسی وسنجش رویدادهای اجتماعی بایدتمامی جوانب و آثار رخدادها بررسی وارزیابی گردد.ازدایره تنگ نظریهای سیاسی درآمد، واقعیتها، حقایق، اسناد و مدارک و شرایط اجتماعی وسیاسی را سنجید. برخی مسایل راندانستن ویا ذکرنکردن سزاوارنیست. پژوهشگران اجتماعی وسیاسی انقلابات را از جنبه های گوناگون ازجمله اهداف وانگیزه های جامعه که خیزش وجنبش مردمی را سبب گردیده مورد بر رسی قرار میدهند. آنگاه که اهداف جامه عمل پوشید و مردم به حقوق خویش دست یافتند، دوران انقلاب پایان یافته وزمان سازندگی نابسامانیهای ناشی ازسیستم گذشته ودوران انقلاب فرامیرسد. یک انقلاب راستین وملی ریشه دردرون جامعه داشته وبه نیروی مردمی وملی اتکادارد. حضورنیروهای بیگانه،ژنرالها، سرمایه وامکانات تبلیغاتی اجنبی و ناهمخوانی عملکرد انقلابیون بااهداف وانگیزه ها و وعده های داده شده، مشروعیت واصالت هرانقلابی را بزیرسئوال میبرد.
مردم،ملیون و هواداران جبهه ملی ایران نزدیک به سی سال مبارزه سیاسی خودرابر پایه: « رعایت اصول مندرج درقانون اساسی،برقراری حاکمیت ملی وآزادیهای سیاسی و اجتماعی واینکه،شاه بایدسلطنت کندنه حکومت و... » استوارکرده بودند. باپذیرش نخست وزیری ازسوی دکتربختیار با توجه به شرایط، برنامه ها و عملکرد وی اهداف انقلاب وانگیزه های آن قابلیت دسترسی یافت.آنچه پس از آن ازسوی گروههای سیاسی و افرادانجام گرفت باتوجه به عملکرد نیروهای مسلط، با انقلاب و اهداف آن سازگاری ندارد. انبوه اسناد و مدارک، خاطرات ژنرال هویزر و آقای سولیوان و... وکارنامه 26ساله انقلاب "شکوهمند"گواهی قاطع براین مدعاست. کیهان پنجشنبه 21 دیماه 1357شماره10610تحت عنوان برنامه دولت بختیاراعلام شد: بختیار:«... دولت اینجانب نتیجه مسلم انقلابی است که دوسال پیش برای رفع تجاوزات مستمر و فجایع غیرقابل توصیف که در کشور متداول گردیده است میباشد، دولت اینجانب به اصول و اهداف جبهه ملی ایران همواره چشم دوخته و در راه تحقق آنان کوشش خواهدنمود... من براهی که در25سال گذشته رفته ام،میروم و به قانون اساسی احترام میگذارم ولی نه آن قانون اساسی که در25سال گذشته عمل شده است.» « رئوس برنامه دولت در16ماده :انحلال ساواک ,محاکمه غارتگران ،آزادی کلیه زندانیان سیاسی ،اعاده حیثیت زندانیان سیاسی بعد از 28مرداد، پرداخت غرامت به شکنجه شدگان و... پرداخت غرامت متناسب به بازماندگان زندانیان سیاسی جان باخته؛ لغو تدریجی حکومت نظامی، اعلام رسمی شمار کشته شدگان سیاسی بعنوان شهدا و پرداخت غرامت و... » بختیار:«درجریان این مبارزات دست به نوعی انقلاب برضدشاه زده ایم اکنون نباید یک دیکتاتوری راجانشین آن دیکتاتوری کنیم.....» پیش ازپذیرش نخست وزیری، دکتربختیاردرگفتگو بامجله اشپیگل مواضع خویش راروشن کرد. به نقل ازکیهان پنجشنبه21دیماه57شماره10690. «س:آیاشماقادرهستیدبه ملت ایران بقبولانیدکه اکنون جبهه ملی برسرکارخواهدآمد؟ وآیاشاه چنین حزبی را قبول دارد؟»
«ج: آه اودیگرقادربحکومت نیست اوبایدبرود. موقعیت ماکاملامعلوم است، نظامی را که شاه درآن سلطنت وحکومت کندنمیتوانیم بپذیریم،شاه درنظرمافقط سمبلی است بروحدت ایران ، نه بیشتر . درموردجبهه ملی، معلوم نیست جای این تشکیلات سیاسی کجاست،این من بودم دوسال پیش جبهه ملی راحیات تازه دادم،وقتی میگوئیدجبهه ملی باشمامخالف است برای من باین معناست که، اشخاصی هستندکه شهامت قبول مسئولیت را ندارند،اگر آنها بخواهندقبول مسئولیت کنندهمانطورکه سه روزپیش گفتم با کمال میل جای خودم را به آنها میدهم ودعای خیرم رابدرقه راهشان میکنم».
***
آقای بیات زاده درنوشتارخویش آورده اندکه:«.....زمانیکه دکترعلی امینی بحکومت رسید در بعضی ازنیروهای سیاسی ازجمله سوسیالیستها برهبری خلیل ملکی ونهضت آزادی برهبری مهندس بازرگان؛یداله سحابی، طالقانی که تشکیلات خودرا با تأکیدبرنظرات اسلام تأسیس کرده بودند، تمایلاتی وجودداشت که باید از دولت امینی درمقابل استبداد و دیکتاتوری شاه پشتیبانی کردودر واقع پشتیبانی ازدولتی که دراثرفشار آمریکا به شاه تحمیل شده بود...» و دربخشی دیگر آورده اند که: «..ودرهمین رابطه بودکه ارتش تحت کنترل ژنرالهاوافسران، تحت فرمان ارتش آمریکا،بامهندس بازرگان ونمایندگان خمینی به توافق رسیدندوارتش بیطرفی اعلام کرد.» نتیجه گیری وتوجه به دوموردفوق که ازبیانات ومستندات آقای بیاتزاده میباشدبه خواننده محترم واگذارمی کنم.
ارتش شاهنشاهی برخلاف تعهدات نظامی وقانونی بجای فرمانبری ازدولت قانونی بختیار ونجات مردم ازدام فریب،تزویروجهل، مرتکب خیانت وجنایتی دیگرگردید، گوئیا کتاب خیانت ارتش با کودتای 28 مرداد و یورشهای مکرر بدانشگاهها و کشتار دانشجویان وجنایات دوران حکومت نظامی باندازه کافی پربرگ نبود که با اعلام بیطرفی،اوراق زرین دیگری برکتاب خیانتهای خویش افزود. اگرامرای ارتش بجای فرمانبری از ژنرال هویزرو... به حکم وظیفه قانونی ومیهن دوستی اعلام وفاداری وحمایت ازدولت بختیارنموده وقویاپای آن میایستاد، آیاشانسی برای آنچه شماانقلاب شکوهمندمینامیدوجودداشت؟ قویا"بهیچوجه. اگرنمیپذیریدبخاطرات ومصاحبه های سران روحانیت مترقی ازجمله صادق خلخالی توجه کنید. «هنگام نهاربودباجمعی ازطلاب ودوستان سرسفره نهاربودیم که ازرادیو خبر بیطرفی ارتش اعلام گردیدازجای برخاستیم وبرقص وپایکوبی پرداختیم وگفتم.تمام شد.» آری همه دستاوردهای جنبش مردم ،آزادی زندانیان سیاسی،آزادی بیان،.قلم،.وامیدبه آینده ایرانی آزادو...بپایان آمد. پس ازاعلام بیطرفی ارتش،هجوم به پادگانهاوکلانتریهاآغازگردید، فضای تشنج، هیجانزا، هیستریک ورعب ووحشت حاکم بود،آنگاه که اینگونه سلاحهادست آنگونه افرادبیفتددیگرجائی برای کارآئی عقل وشعوروآگاهی باقی نمیماند..انقلاب نامیدن این حرکت با تعریف واژه انقلاب خوانائی ندارد،شایدبیطرفی ارتش نوعی ضدکودتا،رهاشدن اسلحه ها در میان مردم تهییج شده وگروهها وسازمانهای سیاسی نوپا وکم تجربه با گرایشهای رادیکال وشیفته واژه وعملکرد انقلابی، و همکاری سازمانهای چریکی شناخته شده منطقه نوعی کودتاازسوی نیروهای درخدمت خمینی وبیگانگان بود. این حرکت باتعریف انقلاب واهداف و خواسته های مردم خوانائی وسازگاری نداشت ، بگفته فرزانه ای « کورتاژانقلاب که به مرگ نوزادنورس انقلاب انجامید»
***
آقای بیات زاده میافزایند:«اگرزمانیکه آقای خمینی تصمیم گرفته بودبایران برگردد،آقای بختیار پیشدستی میکرد و قبل ازبازگشت آیت الله بایران با اعلام برکناری شاه وبرقراری نظام جمهوری در ایران وظیفه ای که برای دولت گذارملی قائل بود به مرحله اجرا در میآورد،آیادر چنان حالتی آقای خمینی میتوانست چنان موقعیتی را در ایران پیدا کندکه دراثرانقلاب بهمن57بدست آورد. » ازین اگرها بسیارگفته اند،اگر چنان میکرد،چنین میشد،مسئله سیاسی را حل نمیکند،برای اجرای نیات واپسماندگان عصر حجر و شیفتگان آنها چیزی کمتر از انقلاب شکوهمند و برپائی حکومت عدل الهی جمهوری اسلامی راضی کننده نبود. مگر نشنیدید که خمینی فریادزد:«امت اسلامی فقط برای اسلام انقلاب کرد نه چیز دیگر... ».این اگرگویان هیچگونه شناختی از نهضت ملی،جبهه ملی،راه مصدق و اصول و اهداف آن ندارند، بختیار مرد قانون بود و سالیان دراز بر سر اجرای درست قانون اساسی و آزادی و دموکراسی مبارزه کرده،او چنین اشتباهی را نکرد زیرا برخاسته از بطن نهضت ملی و بازمانده بحق وشایسته مصدق بزرگ بود.وی در مبارزات سیاسی خویش به اصول و پرنسیپ هائی پایبند بود،پای برآن میفشرد و جان بر سر آن گذاشت،نه مانند دیگرانی که هر روزه برنگی در میآمدند و نمازی به قبله ای.
***
کیهان دوشنبه16بهمن57شماره10630 دکتربختیار:«ایشان(خمینی)یک نظری دارندعلیه دودمان رضا شاه و محمد رضا شاه واین مسئله به من مربوط نیست،اما آنجائی که میگویند،شما فرمانتان را ازیشان گرفته اید بنده میگویم دکتر مصدقها,مستوفی الممالک ها و خیلی از ما بزرگترها بودند همین کار را کردند،تمام وزرای جبهه ملی و تمام این قضات پاکدامن هم همین فرامین را داشتند،بنده نمیتوانم ببینم چرا این فرمان بدست من رسید بی ارزش شد. جمهوری اسلامی برای من بتمام معنی مجهول است و تا حال اکتابی نخواندم و چیزی ندیدم که مرا روشن کند،ایشان(خمینی )از یک موضوعی صحبت میکنند،که باید «بشود»و من از موضوع دیگری صحبت میکنم وآن اینستکه هر چه میگویم بسنجید با تعقل و بدون هیجان روحی و داد و فریاد و راه خودتانرا انتخاب کنید. ». آری،دکتر مصدق هم فرمان نخست وزیری از شاهنشاه گرفته بود،در طول مدت حکومت وی شاه در ایران حضور داشت،مصدق بارها بر وفاداری باصول قانون اساسی مشروطیت تأکید و هیچگاه از تغییر رژیم و اعلام جمهوریت سخن نگفت،حتی در فاصله روزهای 25 تا 28مرداد با وجود هشدارها و پافشاریهای نزدیکان و... مبنی بر وجود توطئه، از اعلام جمهوریت خودداری کرده پشتیبانی نیروهای نظامی وفادار بخویش و سازمان افسران حزب توده را نپذیرفت. با وجودیکه جبهه ملی و یاران و هوادارانش،اکثریت مردم و سازمانهای سیاسی در کنار و همراه او بودند...حتی در سال1304 زمانیکه مسئله انتقال سلطنت از خاندان قاجار در مجلس شورا و جامعه ایران مطرح بود مصدق با همه مخالفت با رضاخان از طرح جمهوریت پشتیبانی نکرد... هیچ اندیشیده اید با وجود آمادگی شرایط و امکانات چرا مصدق از اعلام جمهوریت خودداری کرد؟
*** دراینکه پیشنهاد نخست وزیری بافراد ملی و خوشنام بسیار دیر انجام گرفت و این گام باید سالیانی پیش برداشته میشد، شکی نیست،ابتدا پیشنهاد به سنجابی و سپس زنده یاددکترصدیقی فرهیخته مردی ازتبار نهضت ملی انجام گرفت. به نوشتار نیمروز سال دهم جمعه11دیماه1377. از خاطرات نوری زاده توجه فرمائید. «...ازآنشب بنویسم که دکتر صدیقی پس از ملاقات با شاه نخست وزیری را بطور اصولی پذیرفته بود و شب در خانه اش همه جمع شدیم،دکتر صدیقی در باره پیشنهادهایش به شاه که او با واژه اعلیحضرت خطاب میکرد سخن میگفت که داریوش فروهر همراه پروانه آمد،و نامه ای از دکتر سنجابی که صحیح نیست شما نخست وزیری را بپذیرید و به جبهه ملی لطمه بزنید،آنشب گریه داریوش فروهر را هم دیدیم، که از دکتر صدیقی میخواست از نخست وزیری شاه عدول کند،دکتر که اندک اندک عصبی میشد فریاد زد این نامه را به آقای سنجابی برگردانید (عبارتی سخت تر بکار برد) و گفت بنده وجاهت ملی را برای سنگ قبرم نمیخواهم، جبهه ملی هم ارزانی ایشان ». «روز بازگشت امام، قرار بود آقا از هواپیما که بیرون آمد به جلوی مستقبلین از بزرگان جبهه ملی بیاید و با آنان مسافحه کند...اما حضرتش با احمد آقا و آقای لاهوتی توی بنزمشگی که پای هواپیما بود نشست و به ساختمان قدیم فرودگاه رفت،اما داریوش فروهر راهش را کج کرد و بسوی سنجابی و بازرگان و بقیه بزرگان که در سرمای شدید میلرزیدند و بی مهری آقا سخت آزرده اشان کرده بود رفت ... » اگر این حضرات مانع تشکیل دولت از سوی دکتر صدیقی نمیشدند و اگر جبهه ملی از او حمایت و همراهی میکرد هنوز فرصت بود تا از جنایات و ناروائیهای آینده پیشگیری شود. در چنین هنگامه ای پیشنهادتشکیل دولت به یکی دیگرازملییون آخرین تیرترکش شاهی که همه سررشته ها را از دست داده بود....بیماری جسمی مرگبار،سیاستمدارانش نالایق و آلوده دامن ،ارتش در وضعی ناهنجار،وضع اقتصادی و اجتماعی اسفناک،اعتصابات خرد کننده، مذهبیون که طرح کمربند سبز برژینسکی آمریکایی را پشتیبان داشته با سوار شدن بر باور و خرافات عامه و استفاده از کلیه وسایل تبلیغی و تحریک کننده بسرکردگی بی.بی.سی.مهار جنبش مردم را در اختیار میگرفتند،روشنفکران،و... که بجای شناخت و تجزیه و تحلیل درست شرایط پیش آمده و ایفای نقش پیشتاز وپیشرو خود بدنباله روی واپسمانده ترین افکار دوران حجر افتاده بودند،در چنین شرایطی که شاه همه مهره ها و امکانات خود را در صحنه شطرنج سیاسی باخته، در صدد افتاد سکان کشتی شکسته و گرفتار در طوفان مهیب و امواج خروشان جهل و تزویر و کینه ورزی را بدیگری بسپارد،اینچنین فردی باید از سلاله ملیون،خوشنام و با سابقه مبارزاتی روشن با شهامت و شجاعت زیاد که توان رودرروئی با این فاجعه خانمان برانداز را داشته باشد، با این ویژه گیها هیچکس نبود جز دکتر شاپور بختیار. که بنا بگفته دکتر صدیقی :«مردی با شهامت و شجاعت که همه حیثیت و آوازه سیاسی و مبارزاتی خود را بگرو گذاشت. ». پذیرش نخست وزیری از سوی دکتر شاپور بختیار در حالیکه یاران نیمه راه او را رهاکرده، اطلاعیه اخراج او را از جبهه ملی انتشار داده ،و خود از سرسپردگان آستان خمینی شدند و در دستبوسی و بشارت نویسی بر یکدیگر پیشی میگرفتند،روشنفکران و نویسندگان،روزنامه نگاران و مداحان کرسی خطابه بر کوی و برزن و بازار نهاده و به پشتیبانی از (هیچ)خمینی میپرداختند،مردم در فضای تشنج آمیز و سرشار از دروغ و فریب تحریک شده فریاد میزدند چه نمیخواهند و هیچکس نمیدانست چه میخواهد(مگرخمینی و..)،ارتش و سران آن دست از پشتیبانی دولت قانونی برداشته و پنهان و آشکارا به زد و بند با ملایان پرداخته و گوش بفرمان ژنرال هویزر آماده پرش بر سکوی خیانت.آیا پذیرش نخست وزیری،و عدم اعلام جمهوری از سوی دکتر بختیار سرزنش پذیر است؟ در باره دکترمصدق که شرایط آماده تر و امکانات بیشتر داشت و یا دکتر صدیقی داوری چیست؟
***
بیات زاده:«.. فراموش کرده بودند چه اتفاقاتی در دوران رژیم محمدرضاشاه بعد از کودتای 28مرداد تا انقلاب بهمن در وطنمان ایران رخ داده...»
باید گفت بهیچوجه رخدادها و ناملایمات دوران پهلویها از آغاز تا پایان سلطنت محمد رضا شاه بویژه پس از کودتای 28 مرداد،تمامی ناروائیهای نیم قرن حکومت آنان جلوی چشم بود،بختیار پدر و کسان نزدیکش را در قربانگاه پهلوی اول از دست داد، و خود او سالیان دراز و بدفعات در زندانهای شاه. دیگران نیزبسهم خویش و در زمانیکه شما در ساحل عافیت به تبلیغ روحانیت مبارز سرگرم بودید از مراحم آریامهر برخوردار گردیدند،آنروز که بختیار مسئول حکومت شد،شاه ایرانرا ترک کرده، و دیگر شاهی وجود نداشت......یک مبارز سیاسی اندیشمند،میهن دوست و مردمسالار آنگاه که میهن و مردم را نیاز بدو باشد تا پای جان تلاش میکند و از انتقام گیریها و خونخواهیها پرهیز دارد ،با رفتن شاه،بختیار مانده بود و کشوری پرتلاطم و دنیائی امید و آرزو،مردی از سلاله پاکباختگان و مبارزان نهضت ملی،راست قامتی از تبار ملیون که پای در جای پای رهبرش مصدق گذاشت و گامی پس ننهاد، محموله سنگین جنایات، خطاها و لغزشهای حکومت پهلوی را هم بردوش بختیار گذاشتن و پنداشتن که پذیرش نخست وزیری از سوی بختیار برای حفظ حکومت شاه و تداوم جنایات وی بوده نهایت کینه ورزی و نابخردی است، بختیار نه در کودتای1299به پا در میانی ژنرال آیرونساید انگلیسی و نه در کودتای 28 مرداد32 توسط آمریکا «طرح آژاکس به فرماندهی ژنرال شوارتسکف» و انگلیس و ارتش و دربار و روحانیت مترقی برهبری آیت اله کاشانی نقشی نداشت.بختیار در سراسر زندگی سیاسی خویش بانامردمیهای دودمان پهلوی در ستیز بود، این انتسابات زیبنده کسانی استکه با بهره وری از حیثیت سیاسی جبهه ملی و مصدق،ملایان را در رسیدن به منبر قدرت یاریها دادند و علیرغم تنفر و انزجار خمینی از ملیون، به درگاهش میشتافتند.
*** بیات زاده:«... باتوجه باین امر که در آنزمان اکثریت مردم و نیروهای سیاسی،تمام تغییروتحولات و حتی عقب نشینی شاه و گردن نهادن به نخست وزیری بختیار، آزاد شدن زندانیان سیاسی، انحلال ساواک در دوران نخست وزیری دکتر بختیار را نتیجه مبارزات خود و فشار به رژیم وابسته شاه ارزیابی میکردند... »
ارزیابیهای نادرست. هر اکثریتی دال بر حقانیت نمیباشد.نازیها و هیتلر در آلمان با پشتیبانی اکثریت مردم بقدرت رسیدند.و با جنایات خویش سرافکندگی تاریخی برای آیندگان بجای گذاشتند. دفتر و تاریخ سراسر مبارزات ملیون ایران بویژه پس از کودتای 28مرداد ، اصول و پرنسیپهای حاکم بر جبهه ملی و ملیون،خواستها و اهدافی که پیگیری میشد، گویای این واقعیت است که جنبش، خروش و خیزش مردم ایران برای دستیابی باین اهداف بود. در این مرحله یکی از پیشتازان ملی این وظیفه دشوار را پذیرا شد، آرمانها و اهداف ملی امکان تحقق یافته و باپذیرش نخست وزیری از سوی بختیار،انقلاب مردم باهداف خود نزدیک شد.... اقدامات دکتر بختیار، آزادی زندانیان سیاسی، برچیدن ساواک،آزادی بیان،مطبوعات واجتماعات، و حاکمیت قانون و......دستاورد مبارزه و جنبش مردم و در راستای برنامه های سیاسی ملیون و جبهه ملی بود، که فقط بوسیله دکتر بختیار بمرحله اجرا در آمد، این موارد از اهداف،برنامه ها و شرایط پذیرش نخست وزیری از سوی دکتر شاپور بختیار بود. آن اکثریت مردم و نیروهای سیاسی مبارز،چرا پس از فروریزی بهمن و انقلاب شکوهمند،از آنچه بختیار تقدیم ملت ایران کرده بود گام به گام پس نشستند،و همه مظاهر آزادی و دمکراسی را به قربانگاه جمهوری اسلامی خمینی فرستادند، زندانها بیشتر، زندانیان سیاسی افزونتر ، شکنجه ها وحشتناکتر،کشتارها بیشتر،بجای ساواک،ساوامای مخوفتر و گورستانها گشاده تر.اگر این دستآوردها برای شما پذیرفتنی است... پس انقلاب شکوهمند برشماخجسته باد.
***
بیات زاده:«... پذیرش نخست وزیری از سوی بختیار ضربه بزرگی به طیف نیروهای ملی و در واقع کمک به موضع رادیکال خمینی که تأکید داشت شاه باید برود... بود.» فروردين نوروز 1384 فرامرز فهيمی
|