نشريه اينترنتي جنبش سوسياليستي
نشريه سازمان سوسياليست هاي ايران ـ سوسياليست هاي طرفدار راه مصدق

www.ois-iran.com
socialistha@ois-iran.com

 

به بهانه سفرخنده آور و مضحک  آقای احمدی نژاد به نیویورک برای شرکت در جلسه شورای امنیت سازمان ملل

و مقایسه او با رهبربزرگ جنبش ملی کردن صنعت نفت ایران ،

دکتر محمد مصدق

*****

گرامی باد خاطره ملی شدن صنعت نفت در سراسر ايران برهبری دکتر محمد مصدق

 

رضا رحيم پور

چه خوش گفت انديشمند بزرگ تاريخ، کارل مارکس که وقتی تاریخ خود را تکرارمیکند، واقعه ای جانگدازه (تراژدی)  به  شکلی مسخره وخنده آور(کمدی) پدیدارخواهد شد.

سفر آقای احمدی نژاد به نیویورک برای شرکت در جلسه شورای امنیت سازمان ملل هم به درستی همان تکرار تاریخ به شکل دوم آن  مسخره وخنده آوراست. آقای به اصطلاح رئیس جمهوری جمهوری اسلامی از سوئی گزیرش(قطعنامه) سازمان ملل  را « کاغذ پاره ای بی ارزش »  میخواند و از سوی دیگر راهی سازمان ملل میگردد تا شخصاً و از نزدیک  شاهد گزیرش دیگر و  کاغذ پاره ای بی ارزش دیگری باشد. سوای اینکه که شرکت رئیس دولت کشوری که درباره آن حکمی خواهند داد  درتام (کلاً) در هیچ عرفی سیاستی رواگ (معمول) نیست. اگر ایشان میخواهند ادای  نخست وزیرملی و مردمی دکتر محمد مصدق   را در آورند، خوب بود بجای  زیارت چاه خرافاتی « جمکران»  کمی تاریخ نوین ایران را ورق میزدند تا در یابند که دکتر مصدق تنها در جلسات نخستین سازمان ملل شرکت کردند ودرهنگام  برفرست (صدور) فرداد (حکم) سازمان ملل و همچنین دادگاه میان هاوشی (بین المللی) لاهه در آنجا نبودند و در کشورايران بسر میبردند.

ازاینها که بگذریم محمد مصدق خود مدرک دکترای حقوق در سویس کسب کرده بود و افزون بر آن دانش ایشان در باره نفت و فرنهادهای (مشکلا ت و معظلات) وابسته به نفت به خوبی آگاه بودند. مصدق حتی سالها پیش از 1930 که رضا شاه پهلوی گزاره ی (موضوع) نفت را به میان کشید ، در باره آن پژوهش کرده بودند، به شکلی که ایشان درزمان انتخاب شدن به پست نخست وزیری درسا ل 1951 دست کم بیست  سال در این زمینه آگاهی داشتند. به گفته دیگر اگر مدرک دکتری در نفت را هشت سال در نظر گیریم  پس دکترمصدق دست کم درآن هنگام سه دکترا درنفت ،افزون بر دکترای حقوق را دارا بودند.  به باوری  دیگر حتی اگر ایشان پست نخست وزیری را هم نداشتند ، و دولت ملی همچون دولت او برمصدرامورقرارداشت ، در چنان حالتی  بازهم دولت ایران خود ایشان را با سمت سرپرست  گروه ایران به سازمان ملل ولاهه گسیل میداشتند.

 آقای احمدی نژاد نه دانشی در باره دادفری (حقوق) دارند و نه درگزارهای (موضوعات ) فیزیک اتمی سررشته ای دارند. چرا که اگر دانشی در باره دادفری داشتد ، عرف رواگ (معمول) را میدانستند و درجلسه شورای امنیت سازمان ملل شرکت نمیکردند. همانطوریکه هیچ فرد ی با گروه ژوری دادگاه  به هنگام  مشورت در باره فرداد (حکم) مجرم بودن یا نبودن خود او و یاتعیین مدت محکومیت شرکت نمیکند. به همین دلیل نیز می بینیم که نماینده چین در سازمان ملل ، حضور آقای احمدی نژاد در جلسه سازمان ملل را « با مزه » میخواند؛ که در واقع همان خنده آور(کمدی)  کار آقای احمدی نژاد است ولی به شکل دیپلوماتیک آن . ولی کجاست آن درایت که معنای آن را دریابد.  

همینطورنیزاگرآقای احمدی نژاد دانشی در باره فیزیک اتم و چرخه چگال سازی (غنی سازی) اورانیوم  داشتند که هیچگاه ادعا نمی کردند که دختری پانزده ساله در تهران به تنهایی و با چند لوله حلبی و مسی رآکتوراتمی در خانه خود بپا داشته است. ازآنجائیکه به گفته و شهادت بسیاری ازآیت الله های مومن ایشان نظرکرده امام مهدی هستند ، پس معصوم هستند وایشان دروغ نمیگویند، پس بنابراین دانش ایشان مانند دانش حقوقشان بس ناچیز؛ که همانا هیچ است. حال باید ازاین  فرد که به دلایل بالا ، نه ازحقوق و نه در باره فیزیک اتم  سررشته ای دارند ، با همان لحن آقای خمینی خودشان، که باید دیگرحرفش را بفهمند پرسید که این آقا درجلسه شورای امنیت سازمان ملل « چه غلطی » میخواهد بکند. اگر ایشان خیال میکنند که به همین سادگی میتوان ادای دولتمردی ملی و مردمی ، همچو دکتر مـصـدق را در آورند باید گفت که:

کار هر بز نیست خرمن کوفتن 

گاو نرمی خواهد و مــرد کـهن

 

         به دو دلیل ساده.

 نخست اینکه آقای احمدی نژاد نه تنها فردی ملی  نیستند ( انتخابات رئیس جمهوری با دخالت غیر قانونی شورای نگهبان که با کاربرد اصل من درآوردی « استصوابی» ، تنها نامزدهای خودی را ازصافی میگذارند، ازبدو میلاد ناشگونش هیچگاه انتخاباتی دمکراتیک نبوده است و بنابراین برندگان آن نیز برگزیده واقعی و به حق مردم ایران نمیباشند ) بلکه ایشان فرد دمکراتی هم نمیباشند. دمکرات منشی  دکتر مـصــدق زبانزد همه، حتی دشمنان خونی ایشان نیزبوده است. تنها دوران دمکراسی واقعی و به معنای تام کشورمان همانا حکومت 28  ماهه ایشان بود. نگاهی به روزنامه ها ومجلات آن دوران و لحن منقدانه در آنها که بیشتر آنان نیز با فحاشیهای ناجوانمردانه بر ضد دکتر مـصـدق بود، بیاندازید و ببینید چند نشریه توقیف و یا درتام (کلاً) چند زندانی سیاسی درآن دوران وجود داشت: هیچکدام وهیچکس. حال مقایسه کنید دوره حکومت عروسکی ( بدان دلیل که حاکم اصلی مانند همیشه همانا آقای خامنه ای میباشد) آقای احمدی نژاد را با نشریات توقیف شده را. حال اینکه شما ها صدای زورگوهایی مانند آقای رفسنجانی را هم در آورده اید تا بدان خدایی هم که اعتقاد ندارد پناه ببرد، پیش کش خودتان.        

حال شاید شخص شیر پاک خوردهای در این میان ادعا کند که، آری ایشان  نه در باره فیزیک اتم چیزی سرشان میشود نه از حقوق. ایشان به عنوان شخصی سیاستمدار میخواهد (هر چند اتفاقی که خاطره شرکت  دکتر مـصـدق را در ذهنمان تداعی میکند) در این جلسه شرکت کند. البته همانطورکه شان و مقام ریاست جمهوری  پس از روی کار آمدن آقای احمدی نژاد به این مقام اعتبارخودش را به مقدارزیادی ازدست داده است ( در نظر بگیرید رییس جمهورهایی مانند شاعر و نویسنده برجسته واسلاو هاول، گاندی زمانه نلسون مندلا واندیشمند بزرگ کره جنوبی و برنده جایزه نوبل در سال 2000 کیم دا یونگ را با آقای احمدی نژاد را که دیگرحتی هیچيک از رؤسای دولت هائی که پايبند به حاکميت قانون و برقرارروابط دمکراتيک در کشورهايشان هستند، جواب نامه او را نیز نمیدهند)،  خطاب لقب سیاستمدار به او نیز بدبختانه جامه ای هم نیست که برازنده هیکل ایشان باشد. چرا؟ بدان دلیل ساده که ایشان با گفتن اینکه  قطارسیاست اتمی ایشان « نه ترمز دارد و نه دنده عقب» عملاً کارت بازی خود مانند یک بازیکن آماتور درتام روی میز گذاشته است. آخر سیاستمداری که هیچ جای بحثی را برای کسی نگذارد و هرجای مانوری را برخود میبندد، که دیگرسیاستمدارنیست. مثلا  آمدیم وآمریکا میگفت آری ما اسرائیل را همین فردا از یهودها خالی میکنیم و انرا به فلسطینی ها واگذار میکنیم و در ضمن قباله آلاسکا و تگزاس و کالیفرنیا را به اسم ایران میکنیم، ولی شما از سیاست خود دست بردارید. آنوقت ایشان چه جوابی خواهد داشت ؟

حال میتوان گفت که آری زنده یاد مصدق نیز ازروز نخست مذاکرات  تا روز شوم کودتا 28 امرداد  1332، سرموضع ملی شدن صد در صد صنعت نفت دست نکشید وحتی به آخرین پیشنهاد مشترک آیزنهاورو چرچیل، که بهترین پیشنهاد آنان بود پاسخ منفی داد. بلی کاملاً درست است، ودرست هم به همین دلیل نیز دکترمصدق دیگر بیخود پا نشد تا به خرج دولت ایران به لندن برود و یا رهسپار واشنگتن دی.سی . گردد، تا گفتار خود را تکرار کند و خود را مسخره مردم جهان نمايد.  او تنها به آن کفایت  کرد و به آنها گفت که هرزمان آنها خواستند، اومانند همیشه آماده است تا درباره مقدارغرامت پرداختی دولت ایران به انگلستان با آنها ملاقات کند، درغیر اینصورت لطفاً وقت اورا تلف ننمایند تا او وقتش را صرف دیگرمشکلات ایران گرامیش کند. و درست به همین دلیل من نیز دکتر مصدق را « دولتـمرد » خواندم چرا که تفاوتی است سترگ بین « دولتمرد »  و «سیاستمدار» ، اگرچه همانطور که اشاره رفت آقای احمدی نژاد « سياستمدار » هم نيست!!

دوم آنکه دولتـــمرد ی همچو دکترمصدق افزون برلرزه در آوردن امپراتوری بریتانیا که در آخر سر به سقوط آن منجرشد،  [ چراکه با ملی شدن کانال سوئز بدست جمال عبدا لناصردر 26 جولای  سال 1956 که  الهام گرفته از افکار عدالتخواهی  و استقلال طلبانه دکتر مصدق بود، با افند (حمله) مشترک بریتانیا، فرانسه و اسراییل که بدون اطلاع دولت آمریکا انجام گرفت خشم آمریکائیان را بر انگیخت و برای نخستین بار پس ازاستقلال آمریکا، آنان را به مقابله با انگلیسیان کشانید و ازآن تاریخ به بعد ستاره افول امپراتوری بریتانیا رو به خاموشی رفت تا بدآنجا که درسال1971 در تام (کاملا) حضور نظامی خود در خاورمیانه پایان داد] این نیزشالوده ی تفکر و بینش پرژرف وی بود که به بنیادگذاری « جنبش کشورهای غیر متعهد» درسال 1955 منتهی شد و با ادامه آن سیاست بدست سوکارنو، جمال عبدالناصر،جواهر نهرو ، قوام نکرومه ، و تیتو ادامه یافت تا در آخر سر95 کشور به آن پیوستند، یعنی نیمی ازکشورهای دنیا. حال بیایید و این را با کنفرانس مسخره نفی « هولوکاست» کشتار یهودان آقای احمدی نژاد مقایسه کنید که سوای آن دلقکها وچند جانی که درپیگرد پلیس بودند و با خرج ملت ایران به کنفرانس تشریف آورده بودند ، تمامی دنیا به ریش او و بدبختانه ایران خندیدند وآنرا محکوم نمودند.                       

در رژیم جمهوری اسلامی همه چیز ساختگی و دروغین است. میگویند هرپدیده ای دربرون باشد ما بهترش را درون داریم. لذا «حقوق بشر» در مقابل « حقوق بشر اسلامی» قرارمیگیرد تا آزادی اجتماعی و امنیت حقوقی هر فرد ی را ازاوبگیرند ، به شکلی که حتی  مسلمان شیعه ودر ضمن « خودی»  نیزگاهاً حق نفس کشیدن را ندارند. «حقوق زنان» در مقابل «حقوق زنان اسلامی » علم میگیرد که علاوه بر سنگسارو شلاق و سلب حق نحوه پوشش، نصف مردان حق و حقوق دارند  و حتی  حق طلاق و حق سرپرستی ازکودکی را که نه ماه  تمام در شکم خود پرورانده اند را ندارند. آزادی بیان و قلم و اجتماعات که بگویی ،میگو یند که

 « رژیم جمهوری اسلامی آزادترین کشور جهان است» ، ولی تمام نشریات و کتب افراد دگر انديش و حتی بخشی از افراد خودی  در آن سانسور شده و  تظاهرات آرام و تام قانونی آنان همچون تظاهرات زنان و معلمين  نیز را با چماق پاسخ میدهند. سخن کوتاه که در جمهوری اسلامی،  تمام کالاهای عرضه شده در آن، همگی بدل وقلابی هستند، درست مانند ساعتها رولکس و پوشاک های چانل  و هوگو باس، که آنها را میتوان به بهائی بس نازل درکشورهای چین و یا تایلند خرید. حال هم مدتهاست که مدل بدل (قلابی) ملی شدن نفت زنده یاد مصدق را آقای احمدی نژاد با ژستی دروغین مخصوص  دورویان مذهبی ببازارعرضه میکنند.

آقای احمدی نژاد اگر واقعاً میخواستید « راه  دکترمصدق» را ادامه بدهید باید « نخست آزادیهای مردم » را بدآنها بر میگردانیدید. اسب سواری  فعلاً پیشکش تان و دستکم قاچ زین را بچسبید و در وحله نخست، نه حقوق بشر، که دست کم همان اصول قانون اساسی جمهوری اسلامی  که بدان سوگند خوردید را رعایت کنید، همانطوریکه زنده یاد مصدق هر عملش با قانون کشورو موجود مطابقت داشت و هر جا که میشد از مردم نظرخواهی میکرد ، چرا که خود را منتخب آنان می دانست. آخر شما که ادعای نمایندگی امام زمان را دارید، چگونه میتوانید به هفتاد میلیون ایرانی دروغ بگویید !

ما سوسیالیستهای مصدقی با هیچ کسی دشمنی نداریم و همواره تلاش داریم که واقعییات را همانطور که هست بگوییم.  ما همیشه اعلام داشته ایم که ایران ما با انقلاب بهمن 1357  خود،  تنها به استقلال و حاکمیت ملی نسبی (نه حاکمیت مردمی ) نایل آمد که این البته تنها یکی ازخواستهای مردمان ما بود و آن خواست  کرامند (مهم) دیگرهمانا آزادی واقعی بود و هست ، که شوربختانه هنوز در گروگان جمهوری اسلامی میباشد. ولی امروز میبینیم که رژیم تمامیتخواه به خاطر حفظ قدرت الیگارشی خویش بزور هم که شده در صدد تولید و ساختن بمب اتم است ، تا که نه خاطرایران (که اینان ازایرانی بودن خود شرم دارند و جهت عضوییت در اتحادیه کشورهای عربی له له میزنند)  بلکه آن را بیمه عمررژیم خود سازنند، چرا که روزی که ایشان این بمب را دارا باشند، دیگر مانند کره شمالی  تکان نخوردنی خواهند شد. و بسی جای شرمساری (تاسف) است که بسیاری از ناراضیان حکومت اسلامی نیز در چاه « ناسیونالیسم منفی» افتاده و در این راه بجای طرح شعار «خلع سلاح اتمی در جهان و خاورميانه بدون تسليحات اتمی»، از این امر پشتیبانی میکنند و به این شکل عمراستبداد در ایران را جاویدانی میکنند. آنان بدانند که اگر دستیابی به آزادی در ایران کنونی بسیار سخت جلوه میکند، ولی با اتمی شدن جمهوری اسلامی، این امررسیدن به آزادی به تام امکان ناپذیرخواهد شد. چرا که دراین حالت خود جهانیانی که چشم دیدن رژیم جمهوری اسلامی  را هم ندارند، از ترس بدست افتادن آن بمبهای اتمی دردست رژیمی افراطی تر ازاینان، تلاش در نگاه داشتن همین آقایان برمسند قدرت خواهند داشت. درست مانند آنچه ژنرال پرویز مشرف در پاکستان کرد که با وجود اینکه به طوری کاملاً غیر قانونی و کودتا یی به حکومت رسید و جهانیان چشم دیدن آن را ندارند ولی از ترس  به قدرت رسیدن طرفداران  بن لادن ناگزیرشده اند تا او را به یکی از متحدین باختر(غرب) مبدل سازنند. و رژیم اسلامی به این گزاره (موضوع )  به تام  (کاملاً) آگاه است و در این راه حتی از قربانی کردن « استقلال» نیز ابائی ندارد ، به شکلی که با صرف میلیاردها دلار از درآمد کشور خود را دو دستی در دامان روسها انداخته است.

آقای احمدی نژاد اگرشما واقعاً میخواستید « راه مصدق » را ادامه بدهید، آن قرارداد ضد ملی دومیلیارد دلاری را با ژاپن درشریک ساختن آنان بصورت هفتاد وپنج در صد ژاپن ـ بیست و پنج در صد ایران درمنطقه نفتی آزادگان درخلیج همیشه فارس  ، که بنابراصول «  بیع متقابل » استوار است، رادرسال 2002 امضا نمیکردید.( در پايان اين نوشته لينک مقاله میدل ایست ـ شماره آوریل 2004  آورده شده است) *. ویا سایر قراردادهایی که بتازگی و در دوران خود شما  با داچ  رویال ـ شل  ویا چین بسته اید، که همگی بر این اساس به تام ( کاملاً)  ضد ملی میباشند. البته عمق فاجعه بخاطرعدم شفافیت در انعقاد اینگونه پیمانهای  بسته شده درحال حاضربرایمان مشخص نیست. ولی ما میدانیم که بنا بر قراردادهای « بیع متقابل » ، شرکتهای نفتی کشورهای خارجی،  بجای اینکه مانند دیگر کارکنان صنعت نفتی  ازدولت ایران حقوق بگیر باشند ، خود درچاههای نفت و گاز ایران شریک میشوند، و درموقع تولید به اختیارسهم خود (بدون پرداخت مالیات به ایران) و با استفاده از تجهیزات صنعت نفت ایران آن را به مشتریان خود میفروشند. شرکتهای نفتی اجنبی که خود مقدار نفت و گاز را دراین میادین تخمین میزنند عمداً  مقدار نفت و گاز را بسیارکم ارزیابی میکنند تا در صد سود خود را بالا برند. در ضمن بعد از آغاز بهره برداری از این میادین،  طبق قرارداد « بیع متقابل» ازآنجاییکه شرکتهای نفتی نخست باید سهم خود را بردارند، آنان نیز آنچنان سریع دست به استخراج نفت میزنند که زمان تحویل آن چاه به ایران، به دلیل کاهش فاحش گاز درون چاهها ی نفتی، مقدار زیادی از نفت را نمیتوان بیرون کشید و سهم ایران درهمان چاه، بی مصرف باقی میماند.

  اینگونه قرارداد نامه ها به تام درنقض مشی سیاسی دکتر مصدق در امر ملی شدن نفت و « خلع ید »  ازدّول اجنبی است. چرا که منابع زیرزمینی ایران رسما ًدرمالکیت شرکت نفتی اجنبی قرار میگیرد. درست مانند اینکه یک شخص بجای استخدام یک کارگرماهربجای پرداخت روزمزد به او، وی را شریک زندگانی زناشوئی خود سازد. درست همانطور که دکتر مصدق سلطه انگلستان درچپاول نفت ایران را، تجاوز به ناموس مملکت  میدانست و لذا به چیزی کمتر ازهمان « خلع ید تام وملی شدن صد در صد صنعت نفت  » رضایت نمیداد. همانطوریکه هیچ کس شریفی همسر خود، ولو یک هزارم در صد هم، با کسی دیگر تقسیم نمی نماید.آری آقای احمدی نژاد، اینچنین است« ادامه راه مصد ق» از سوی شما و رژیم جمهوری اسلامی تان ، به زبان ساده بگوئیم تا این آقای احمدی نژاد و دیگرملایانی که تمام مناقشه ذهنی شان این است که با کدام پا به دستشوئی بروند، نیز آنرا بفهمند: شما نیزمانند شاهان  قاجار و پهلوی دست به حراج  ثروت ملی میزنید و تمام زحمات و جانبازیهای زنده یاد دکتر مصدق در راه ملی شدن و استقلال کشور را برباد فنا داده و آنرا شديدأ  بخطر انداخته ايد. ولی باز آنقدر پررو هستید که میخواهید از نام و حیثیت نیک مصدق نیز سوء استفاده نمائید. زهی بیشرمی!!  

من در سال 1996 آن روزیها که رژیم  قرارداد نیروگاه اتمی بوشهر را با روسها معامله میکرد، در نوشتاری که نظر سازمان سوسیالیستهای مصدقی  ما نیز شد ودر روزنامه های کیهان لندن و نیمروز در آنزمان آمد، نوشتم که ای اقایان ملا، تکنولوژی خریدنی نیست و کسب کردنی است و پیشنهاد مشخص من نیز همانا  سرمایه گذاری آن 800 میلیون دلار بر روی دانشگاه فیزیک  درایران بود. چرا که اگر قرار باشد روی تکنولوژی اتمی حسابی باز شود باید به شکلی باشد که  به استقلال مان خدشه ای وارد نگردد. اگر قرار باشد که ما در این گزاره حساس امنیتی و کشوری متکی دولت روس باشیم ، دیگر استقلال تامی  در کار نخواهد بود و همیشه مانند سگی که  به دست صاحب نگاه کند، ما نیز درهمواره باید از روسها فرمانبرداری کنیم و خوب هفته پیش هم دیدیم که چگونه روسها باز به دبه بازی خود ادامه میدهند تا یا ما و یا جهان باخترو یا هر دو را بیشتر بدوشند. بنا برآماری که در دست هست تاکنون ثروتی بیش از 18 میلیارد دلار هزینه کردیم و تنها برآیند (نتیجه) آن در معرض قرار گرفتن حمله و تحریم باختریانیم (غربیانیم) .

آقای احمدی نژاد اگرشما واقعاً میخواستید « راه  مصدق» را ادامه بدهید، بررسی کرده تا درمی یافتید سخن آن راد مرد تاریخ ایران را که گفت  « ترجیح میدهیم یک تن نفت تولید میکنیم و مستقل باشیم تا 32 میلیون تن نفت تولید کرده و برده انگلستان باشیم » . ما اگردراین ده سال،  18 میلیارد دلارکه هیچ با یک دهم این پول را، جهت یادگیری دانش این علم برای فیزیکدانان خودمان  چه دردانشگاههای ایران و چه در اعزام آنان به دانشگاههای ناب و فرمند (عالی) درباختر فرستاده بودیم  ، ( عبدالقدير خان دانشمند اتم پاکستان این دانش را دردانشگاههای اروپا آموخت)  حال دستکم در تئوری  این دانش و تکنیک میدانستیم. مگر باید بمب اتم داشت تا توانا باشیم. مگرژاپن و آلمان بمب اتم دارند ؟ ویا پاکستان با بمب اتمش چه غلطی کرده است که ما دومی آن باشیم. اگر کسی هم بگویید که پاکستان دراین شکل نمیتوانست با هند مقابله کند، بیانگر بیسوادی آنان از گزارههای جهان امروزی است، چرا که قدرتهای بزرگ از جمله چین پاسخ  افند و(حمله) هند را میداد. وگرنه هند درهمان یکی و دوسالی که زودترازپاکستان بمب اتم داشت به آن کشورتازش (حمله) میکرد. و یا مگر تایوان کوچک که در مقابل چین ابر قدرت ایستاده بمب اتم دارد؟

البته اگرآقای احمدی نژاد منتظر پاسخ نامه اش ازچاه « جمکران » نمی شد و قدری هم از خرافات دست برداشته و کتاب  سال اول دبستانی را برگ (ورق) میزد میدید که در برگ نخست آن آمده است :  « توانا بود هر که دانا بود. »

  دکتر مصدق، به تشبیه زیبایی از شاعربرجسته کانادائی لئونارد کوهن که پس ازپژوهش بیست سالهاش میخواست تا نخست مانهاتن و پس از آن برلین را بگیرد، وی نیزپس از پژوهش بیست واندی ساله اش در قراردادهای استعماری نفت، با دانش و شعوری بی همتا وبا دلی پرازعشق به دادگری در کشوری که روح او بود،  نخست همانا بدرستی  مانهاتن را گرفت و پس از آن  شهر لاهه را فتح کرد.  البته هر چند دولتهای آمریکا و بریتانیا  با کودتای پست فطرانه خود این فتوحات را از او و مردم ایران پس گرفتند، ولی  بازدل مردم این دو شهر و بسیاری از شهرهای گیتی از جمله قاهره همچنان در تسخیر اوست.( نگاه کنید به خاطرات آن روزها که چگونه تاکسیرانهای نیویورک از هیئت ایرانی  پول نمیگرفتند و یا نامه شخصی بانوئی در لاهه که با ارسال یک قوطی کبریت به آقای مصدق نوشته بود که او در صورت شکست ایران در دادگاه لاهه با چاههای نفت ایران چه کند! )

ولی شما چه آقای احمدی نژاد ؟ شما هم پس از شکست سیاستهای اتمی خودتان  حال به نیویورک میروید که چه؟

شما آنقدر در چشم آن رئیس قانون شکن و مستبد خود که دست بوس آن هستید، بی ارزش  شده ايد که او مذاکرات مهم و بانی را به آقای علی لاریجانی و مشاور خود آقای علی اکبر ولایتی محول کرده است.

شما که درروزگاران شهرداری تهرانتان با مردمفریبی  یکتا ی خودتان میلیونها دلار صرف چاپ بروشوی که در آن کوتاهترین راه بین سامره و قم را کشیده بودید تا امام زمانتان هر چه زودتر نزد دوستان  عوامفريب شما بیاید، می خواهید در نیویورک چه غلطی کنید؟  شما که در حضورنخست تان درسازمان ملل، نور پروژکتورهای فیلمبرداری را هاله ای از نور الهی پنداشتید و اظهار داشتید که در زمان سخنرانی تان کسی مژه نزد (هر کسی هم  آن مزخرفات شما را میشنید شوکه شده و مژه نمی زد) چه گلی کاشتید که اینبار میخواهید بکارید؟

شما که این همه سنگ مردم تهی دست ایران را به سینه میزنید و مرتب با پول همان مردم با هواپیمای اختصاصی خودتان با سیاهی لشکرندید و پدیدتان، هر دم عازم آمریکا، ونزوئلا و نیکاراگوئه هستید. آ یا میدانستید که زنده یاد مصدق تمام خرج راه خودش و پسرش، اقای غلامحسین مصدق، به آمریکا ولاهه ، و تمامی سوغات دولت ایران به آمریکاو هلند را شخصاً پرداخت کرده بود.   

 آقای احمدی نژاد در اختناق امروزی ایران، شما صدای واقعی مردم ایران را همچو شاه سابق نمیشنوید. ولی این را بدانید که آزادی خواهان ایران یک گردوغبار نشسته بر مزار دکترمصدق در احمد آباد را با صد ها احمدی نژاد و یا همپالکی هایش،  تعویض نخواهند کرد.

 در آخرسرفرصت را غنیمت میشمرم و روز ملی شدن نفت و هچنین نوروزخجسته  را به همه همیهنان ایرانی و ایراندوستم در سراسر گیتی شاد باش میگوییم.

ــ  گرامی باد خاطره ملی شدن صنعت نفت در سراسر ايران برهبری دکتر محمد مصدق

ــ  زنده باد « راه مصدق »

 

 رضا رحیم پور

مسئول اول سازمان سوسیالیسهای ایران ـ شاخه دانمارک

 

29 اسفند ماه 1385 ـ   20 مارس 2007

مصادف با پنجاه و ششمين سال روز ملی شدن صنعت نفت برهبری دکتر مصدق، رهبر نهضت ملی ايران!

 

socialistha@ois-iran.com

www.ois-iran.com

 

پانويس:

 

* ـ  لينک مقاله میدل ایست ـ شماره آوریل 2004  در روی سايت سازمان سوسياليست های ايران

www.tvpn.de/ois/ois-iran-2917.htm