نشريه اينترنتي جنبش سوسياليستي
نشريه سازمان سوسياليست هاي ايران ـ سوسياليست هاي طرفدار راه مصدق

www.ois-iran.com
socialistha@ois-iran.com

 رضارحيم پور

سخنی چند درباره دادگری

ـ ودرواقع نبودآن ـ درایران امروز

و

آینده قوه قضائیه جمهوری اسلامی ایران

سپیده دم درراه است. آیا سران جمهوری اسلامی فکرمیکنند که میتوانند با قتل عام تمام خروسانی که بانگ صبحگاهی را سرداده اند، از برآمدن خورشید جلوگیری کنند؟

تو گوئی که بدبختی هایی که رژیم جمهوری اسلامی کشورما را بدان دچار ساخته و میسازد تمامی ندارد.

ازسوئی بی دادی (ظلم) وبی عدالتی اجتماعی بیسابقه ، میلیونها تن ازهم ميهنانمان را بسوی اعتیاد، خودفروشی، دزدی، تبهکاری (جنایت) سوق داده و جان بسیاری ازجوانان و استعدادهای کشوررا ، آنهم بنام دفاع از اسلام ، به هدر می هد.

از سوئی دیگر رژیم جمهوری اسلامی  با اعمال تبعیضات و پایمال نمودن حقوق بحق اقوام ایرانی (کرد، بلوچ، خوزستانی، آذربایجانی و....) و اقلیتهای دینی (بهائی ، سنی ، یهودی ، مسیحی ، زرتشتی و....) موجب ایجاد تننشهای جدی  گشته است ، بطوریکه این خطرات، تمامیت ارضی و استقلال کشورمان رابه شکل بیسابقه ای تهدید وبه مخاطره انداخته است.

از سوئی دیگر رژیم جمهوری اسلامی با ماجراجویهای بیفکرانه هسته ای خود ، آنهم تحت عنوان دفاع از منافع ملی که در حقيقت چه چيزی جز حفظ حاکميت جناح تماميت خواه رژيم نيست، بهانه ای به دولت آمریکا برای یک درگیری رو دررو با کشورمان ایران داده است که ادامه اين سياست میتواند عواقب بس ویرانگر و دهشتناکی رابرای میهنمان و حتی تمامی منطقه رقم زند.

از سوئی دیگررژیم جمهوری اسلامی در تمام دوره حکومت ابتر خویش همواره با معيار قراردادن قصاص و بکار بردن، اعمال قوانين ارتجاعی عصرسنگ (حجر)و سدهای میانی (قرون وسطا ئی) وغیرانسانی چهره بسیارزشتی در جهان ازتمدن ایران نشان داده و میدهد.

وحال انگاری اینهمه بدبختی که رژیم جمهوری اسلامی برای کشورمان به ارمغان آورده کافی نیست، سران قوه قضائیه رژیم با سرگیری دوباره اعدامهای خردسالان ونوجوانان، بار دیگر جرم نابخشنودی دیگری را در کارنامه زشت خود می افزايند.

ازسوئی رژیم جمهوری اسلامی حکم اعدام زن جوانی را صادر میکند که دریک درگیری و دردفاع ازناموس خود موجب کشتن کسی میگردد که میخواسته بدو تجاوزکند. ازسوئی دیگربازرژیم جمهوری اسلامی نوجوانی را بپای چوبه دارمیبرد که دردفاع ازخود و دوستش، جوانی را که با کارد بدو حمله ورشده بود را بطورغیرعمدی کشته است. ولی درهمان  حال رژیم جمهوری اسلامی حکم برائت چندین قاتل را صادرمیکند که خود سرانه پنج انسان مقیم کرمان را که بدون اینکه در دادگاهی محکوم شده باشند را بطوردلخراشی کشته وسنگسارکرده اند، چرا که به نظرایشان این افراد مقتول، مفسد فی الارض وتبهکاربودند. آری این است «دادفری شرعی » رژیم جمهوری اسلامی .

 

البته نه تنها دراین دومورد حکم اعدام دو نو جوان که قصدشان درواقع دردفاع ازجان و ناموس خود بوده است، بلکه اصولاً وتاماً ما اعضای سازمان سوسیالیستهای ایران مخالف  با هرگونه حکم اعدام هستیم. دردیدگاه ما تبهکاری (جنایت) درهرشکلی که باشد، سوای آن معدودعلل روانی وروحی متهمان، بیشترریشه های اقتصادی واجتماعی دارد و نه اخلاقی. آبشخوراکثر تبهکاریها همانا شکم گرسنه و دگر بی دادگریهای (بیعدالتیهای) موجود در یک همزیگان(جامعه) است نه چیز دیگر.

یک جوان بیکار با هزاران عشق وآرزو در سر.

دختری نه ساله که به زور پدر، وی را به همسری مردی هفتاد ساله درآورده اند .

زنی بیوه  که بدو همچو جذامی مینگرند و ازهرطرف رانده شده است.

پدری با پنج بچه ویک حقوق دولتی که پنج بارکمتراز خط فقری است که خود رژیم اعلام میکند.

زنی که شوهرمعتادش اورا به خودفروشی وامیدارد و یا زنی که هرروز بی دلیل، ازدست شوهرش کتک میخورد ولی نمیتواند حکم طلاق بگیرد چرا که حکم طلاق براساس قانون شرعیه تنها ازآن مرد است.

زنی که فرزندش را که نه ماه در شکم خود پرورانده  با درد زایمان ومخاطره انداختن جان خود بدنیا آورده، ولی اوهمچو کودکش جزئی از مایملک شوهرش حساب میگردد.

بازهمان زن که درموقع طلاق بایستی بچه اش را دودستی تقدیم شوهر ویا خانواده شوهرش کند.

 و ....همه و همه از آنگونه افرادی هستند که تانش (پتانسیل) ارتکاب جرم را در خود می پرورند.

چرا که درنبود کارویا حق حقوق بیکاری همان جوان بیکار با هزاران آرزو درسر، دستبرد (سرقت) مسلحانه را مرتکب وچندین نفررا میکشد.

چرا که درنبود حق مسلم انتخاب ازدواج، همان دخترنه ساله که به زوراورا به همسری مردی هفتاد ساله ای در آورده اند، بخاطرعشقش به پسری هم سن وسال خود با او فرار ویا  زنا میکند.

چرا که در نبود حق مسلم کارو مسکن، همان زنی بیوه که بدوهمچو جذامی مینگرند وازهرطرف رانده شده است، برای امرارمعاش مجبور به تن فروشی می شود.

چرا که درنبود دستمزد عادلانه وکمک دولت به خانوادهای بچه دار، همان پدربا پنج بچه ویک حقوق دولتی ناچیز، رشوه میگیرد و یا آدم میکشد.

چرا که درنبود حق مسلم برابری زن و مرد درزندگی زناشوئی ، همان زنی که شوهرمعتادش او را به خودفروشی وامیدارد ، ویا همان زنی که بی دلیل ازدست شوهرش کتک میخورد، ولی نمیتوانند حکم طلاق بگیرند، شوهرشان را میکشند.

چرا که درنبود حق مسلم زن برکودک خود، همان زنی که فرزندش را که نه ماه در شکم خود پرورانده  وبا درد زایمان ومخاطره انداختن جان خود او بدنیا آورده، از آنجاییکه نمی خواهد کودکش را از دست دهد، بناچارهمه خانواده را به آتش میکشد.

چرا که درنبود حق سرپرستی برابری پدرو مادر(والدین) برفرزندان درصورت متارکه ویا طلاق ، بازهمان زن که درموقع طلاق بایستی دودستی بچه اش را تقدیم شوهر ویا خانواده شوهریش کند ، هم خود وهم فرزندانش را از ساختمانی بلند به بیرون میافکند.

 آیا اخبار تبهکاریها و جنایاتی که درروزنامه میخوانیم  چیز دیگری جز اینهاست؟

پرسش ما این است که چرا رژیم جمهوری اسلامی پس از بیست و هشت سال اجرای «احکام شرعی و اسلامی » هنوز نتوانسته است قدری ازتبهکاریهای کشوررا کم کند و یا حتی ثابت نگاه دارد.

خود سران رژیم به افزایش روزافزون و بیسابقه  بزهکاری ،کشتن ( قتل)، دزدی ، خودفروشی ، کلاه برداری و....اذعان دارند. همگان دیگرقبول دارند که در ایران ما هیچگاه افت اخلاقی به این سطح نازل نرسیده است. آیا این نشانه آن نیست در دنیای امروزی، دیگر نمیتوان جامعه ای را با قوانین « شرعی و اسلامی»  اداره کرد؟ چرا که تمامی قوانین شرعی و اسلامی متعلق به هزار و چهارصد سال پیش است و نه حال. چراکه با درس اخلاق نمیتوان به پیکاربا تبهکاری رفت. بزهکاری علل زمینی دارد، نه آسمانی. دستبرد وکشتار ریشه درناعدالتهای اقتصادی و اجتماعی دارد ونه درکمبود موعظه ، روضه خوانی، سینه زنی ، زنجير زنی و یا قمه زنی.

آیا این آقایان نشسته برمصدرقدرت دراین 28 سال گذشته کاردیگری جزاشاعه اخلاق اسلامی، ارشاد وامربه معروف و نهی از منکر انجام نداده اند؟  پس علت این افت (سقوط) اخلاقی درجامعه ایران امروزی درکجا است؟

ولی بگذارید ببینیم درکشورهای متمدن لائیک و سکولار( به منزله هواداری ازجدائی دین از دولت و نه ضد دین بودن) چه رخ میدهد.

دربیشتراین کشورهای به اصطلاح کافر، میبینیم که ازسوئی مقامات دادگستری و قضائی  با بهره وری از آخرین دانشهای روانشناسی، پرورش، تربیتی  و پزشکی، وازسوئی دیگردولتهای حاکم با رد یابی علل واقعی تبهکاری و با وتائید درست شان برعوامل اقتصادی واجتماعی، سیاستهایی در جهت تعدیل ثروت و کمک به بینوایان، کمربه تربیت بدترین بزهکاران می بندند، درحالیکه درایران امروزی ما،  حتی یک نوجوانی که در دفاع ازجان و ناموس، شخص مهاجم راـ  آنهم ازروی تصادف ـ  کشته است را به پای چوبه دارمیکشند.

برای یک آدم خردمند جای بسی پرسش دارد که چرا رژیم جمهوری اسلامی که ازدستیابی به فنون و پیشرفتهای جهان باختر(غرب) از جمله ماشین آلات، تلفن، رادیو، تلویزیون،کامپیوتر، انرژی هسته ای و .... لحظه ای درنگ ندارد ، نسبت به دیگرتجربیات باختراز جمله اعلامیه حقوق جهانی بشراین اندازه بی اعتنا و حتی در صدد نفی آن است؟  چرا رژیم جمهوری اسلامی مصراً میخواهد تا با راه حلهای ساده وکهن 1400 سال پیش، مسائل سده (قرن) بيست و يکم کشورو جهان را حل وفصل نماید؟ چرا رژیم جمهوری اسلامی توانائی درک این گزاره (موضوع) را ندارد ویا نمیخواهد داشته باشد که همین کشورهای دمکرات اروپائی که روزی برپايه واساس قوانين دینی و دستورعملهای مستبدانه کليسای کاتوليک، نظیرهمین قوانین اسلامی، که مردم را زنده زنده می سوزاندند، نیزبالاخره به اين نتيجه رسيد ه ا ند که بايد کارکرد (عملکرد) نهادهای دینی و حکومتی را ازيکديگرجدا کرد. چرا جمهوری اسلامی مانند کپکی سر دربرف دارد و ازعاقبت کاروتجارب این جوامع بهره نمیگیرد؟

البته روشنفکران و نخبگان آن همزیگانگان (جوامع) درروند مبارزات خستگی ناپذیرشان وروشنگريهائی پی گیرانه شان، توانستند ناکارائی این کاربردها را به حاکمان مستبد و حتی رهبران دینی آشکار سازنند، بشکلی که امروزه دراین همزیگانگان حقوق بشرشالوده کارهای بنیادی آنان قراردارد. وظیفه و تکلیفی که البته روشنفکران و نخبگان ما میبایستی با درستی و صداقت تام  آن را بعهده گیرند.  

 براستی گواژه (Irony) تاریخ را بنگرید که چگونه ما نوادگان کورش کبیر، نخستین بنیاد گذار"حقوق جهانی بشر" ، پس از گذشت 2500 سال هنوز اندرخم کوی رسیدن به اجرای همان اصول هستیم . هرچند خوشنختانه بیشتر نيروهای سياسی میهنمان بردرفش مبارزاتی خود خواست «حقوق بشر» را حک کرده اند و درآن رابطه به پايمال شدن حقوق بشر ازسوی حاکمين جمهوری اسلامی انتقاد و اعتراض دارند، ولی دریغا که رهبران جمهوری اسلامی بدون کوچکترين توجهی به روندی که درجهان بخاطر برقراری نظام دمکراسی طی شده است قصد دارد تا آن قوانین « شرعیه » متعلق به عصرسنگی را با تبليغات خود در جهان سده بيست و يکم  گسترش دهد!

البته گاهاً نیزدیده میشود که کسانی ازگوشه وکنارآوا سرمیدهند که قوانین شرعیه و اسلامی واقعی آن نیست که رژیم جمهوری اسلامی امروزه در ایران پیاده میکند. درپاسخ به این افراد بایستی  یک "  نه "  بزرگ گفت، چرا که براستی رژیم جمهوری اسلامی تاکنون تمام این قوانین شرعیه را بهتر ازهرکشوری درایران پیاده کرده است. چه حکم قصاص، سنگسار، چه اعدام  و شلاق و حبس کافران (درواقع همان دگراندیشان) ونوجوانان، چه حقوق نیمه زنان و تبعیض به آنان و سایراقلیتهای دینی، و.... همه و همه بر پایه واساس همان قوانین شرعی پا گرفته است، بطوریکه نه تنها رشک عربستان سعودی را برانگیخته است که حتی درحال حاضر مدارس حوضه قم ، با سبقت ازمدارس دینی در نجف و کربلا، اعتباری بی مانند درجهان بهم زده ، بطوریکه بسیاری ازطلاب خارجی نیزجهت کسب این قوانین شرعی، گله وارعازم قم هستند.

دیگرهنگام آن رسیده است که دستکم (لااقل) ما ایرانیان با داشتن این تجربه تلخ و پردرد بیست وهشت ساله اعمال قوانین شرعیه در کشورمان به این نتیجه برسیم تا این قوانین را به همان حوضه دینی شان حواله دهیم و درصدد جایگزینی آن با "حقوق جهانی بشر" باشیم. نوبتی هم که باشد نوبت آن رسیده که ما ایرانیان برای یک بارهم که شده کمر به اجرای همان قوانینی ببندییم که تمامی کشورهای متمدن دنیا آن را بکار میبندند و از آن جوامع انسانی ساخته اند که به صدقه سرهمان قوانین است که هم از زندانهای جمهوری اسلامی و هم از زندانهای گوانتانامو شکایت دارند، هم به مخالفین درکشورهای دیگر، ازراست تا چپ، موافق یا مخالف با نظرات و عقايد خود آنها، حق پناهندگی اعطا میکند.

 هرچند ما، سازمان سوسیالیستهای ایران، بیشتربه خاطرداشتن دیدگاهها ومواضع سیاسی اصلاح گرائیمان (رفرمیستی) در سیاست امروزی ایران مطرح ومعروف هستیم، ولی زمانیکه سخن ازقوه قضائیه رژیم جمهوری اسلامی در میان باشد ازهرسازمان و حزب دیگرانقلابی تریم. چرا که این " خرابه هایی" که خود رئیس عرب قوه قضائیه رژیم ، آقای شاهرودی، نیز بدآن اعتراف دارد را باید تا بن کلنگ کوبید تا بتوان بنایی انسانی،امروزی و پیشترفته (مترقی) برروی آن بنا کرد. بنایی استواربر "حقوق جهانی بشر". « نه یک کلمه بیشتر و نه یک کلمه کمتر» .

با الهام ازگفتارکیم دآ یونگ رئیس جمهور و زندانی سیاسی پیشین کره جنوبی و برنده جایزه صلح نوبل سال دوهزار، باید گفت که سپیده دم درراه است. آیا سران جمهوری اسلامی فکرمیکنند که میتوانند با قتل عام تمام خروسانی که بانگ صبحگاهی را سرداده اند، ازپگاه و برآمدن خورشید جلوگیری کنند؟ 

رضا رحیم پور 

سازمان سوسیالستهای ایران ـ شاخه دانمارک

دوازدهم اردیبهشت 1386 برابر با دوم ماه مه 2007

socialistha@ois-iran.com

www.ois-iran.com