نشريه اينترنتي جنبش سوسياليستي
نشريه سازمان سوسياليست هاي ايران ـ سوسياليست هاي طرفدار راه مصدق

 

احمدی نژاد و جنگ پيشگيرانه

آشکار است که احمدي‌نژاد به طور ناگهانی از آسمان به زمين نازل نشده، قبل از هر چيز او گواهی بر اين واقعيت است که نخبه‌های جمهوری اسلامي– از جمله اصلاح‌طلبان – در ايران شکست خورده‌اند.

در اين شرايط تنها اتحادی از عقل و درايت، تشکلی از جناح‌های صلح‌دوست و دورانديش در کشورهای آمريکا، اروپا، اسراييل، ايران و ساير کشورهای منطقه قادر است با منطق جنگ‌افروزانه بوش، شارون و احمدي‌نژاد مقابله کند و مانع افروختن شعله‌های جنگ در خاورميانه و نزديک شود.

پروفسور محسن مسرت

 

 

  

 اخبار روز: www.iran-chabar.de

دوشنبه ٢۶ دی ١٣٨۴ – ١۶ ژانويه ٢٠٠۶

 

اصل اين مقاله که به زبان آلمانی نگاشته شده، توسط پروفسور مسرت در اختيار گربه ايرانی (نشريه فارسی زبان چاپ برلين) قرار گرفته است. در اين‌جا ترجمه فارسی اين مقاله از نظرتان مي‌گذرد.

  

محمود احمدی نژاد با حملات لفظی خود بر ضد اسراييل موفق شده است خود را وارد صحنه کارزار کند. جورج دبليو بوش بالاخره دليلی بر صحت سياست خود عليه "دولت شرور" پيدا کرد. شارون به دستگاه امنيتی اسراييل فرمان داد تا خود را برای حمله به تاسيسات اتمی ايران تا پايان ماه مارس آماده کند. تعداد نه چندان کمی از رسانه‌ها از دولت فدرال آلمان درخواست کردند که علاوه بر اعلام همبستگی با اسراييل، دست به اقدامی عملی زند، به عنوان نمونه رابطه ديپلماتيک خود را با ايران قطع کند. بعضي‌ها حتا اين درخواست گستاخانه را ترويج مي‌کنند که دولت فدرال حمله نظامی اسراييل به مراکز اتمی ايران را تصويب کند. در تمام اين مواضع اما اين پرسش بدون پاسخ مانده است که احمدي‌نژاد با پوپوليسم ضداسراييلی خود واقعا به دنبال چيست. آيا او يک بيمار روانی آشوب‌طلب است يا يک بنيادگرای افسارگسيخته، و يا او – به گونه‌ای که بسياری به آن معترفند - تنها قصد انحراف افکار از ناتواني‌های سياست داخلی دارد؟ ولی به چه منظور احمدي‌نژاد حملات خود را - هربار تندتر از بار قبل- تکرار مي‌کند، چرا رقيب جدی او رفسنجانی در انتقادش به وی محافظه‌کارانه برخورد مي‌کند، چرا رهبر انقلاب حتا به طور غيرمستقيم او را تاييد مي‌کند، چرا رهبران دنيای عرب و اسلام از رييس جمهور ايران فاصله نمي‌گيرند؟

واقعيت اين است که احمدي‌نژاد در بين اقشار محروم اجتماعی همچنان محبوب است. او ترجيحا به مناطقی که تاکنون کاملا فراموش شده بودند، يکی پس از ديگری سفر مي‌کند و در آن‌جا قول سرمايه‌گذاري‌ دست و دلبازانه‌ای برای ساختن جاده، مدرسه، بيمارستان و سد مي‌دهد. او همزمان هواداران خود در سپاه پاسداران و بسيج را – که عامل تعيين‌کننده برای قدرت سياسی هستند و تمام سردمداران اسلامی از وجود آن‌ها بهره مي‌برند- بسيج و آماده مي‌کند. احمدي‌نژاد از ديد تعداد کثيری از مردم در ايران و در سراسر کشورهای عربی و اسلامی به عنوان فردی قلمداد مي‌شود که متمايز از گذشتگان آشکارا همان چيزی را بر زبان مي‌راند که بسياری درباره اسراييل فکر مي‌کنند. به دليل اين‌که آنان خود قربانی سياست اشغالگرانه اسراييل هستند و شاهد رنج و تحقير مداوم فلسطيني‌ها مي‌باشند، اعراب و مسلمين – چه ما خوش‌مان بيايد و چه نيايد – بي‌مثالی و جنايت هولوکاوست عليه يهوديان را منکر مي‌شوند.

اين واقعيت که فردی غرب را به لحاظ سياست يک جانبه‌اش به نفع اسراييل به چالش مي‌طلبد، با تاييد وسيعی در جهان اسلام مواجه مي‌شود، چرا که فلسطين کماکان اشغال شده است، و هيچ نشانه‌ای دال بر اين که فلسطين در آينده به دولت مستقل خود دست خواهد يافت، وجود ندارد. به اين منوال احمدي‌نژاد توانست از موقعيت يک فرد ناشناس به سياستمداری محبوب در دنيای عرب و در بين افراطيون حتا به يک قهرمان تبديل شود.

آشکار است که احمدي‌نژاد به طور ناگهانی از آسمان به زمين نازل نشده، قبل از هر چيز او گواهی بر اين واقعيت است که نخبه‌های جمهوری اسلامي– از جمله اصلاح‌طلبان – در ايران شکست خورده‌اند. اصلاح‌طلبان در 8 سال گذشته تنها به روند دموکراتيزه کردن سيستم سياسی توجه داشتند و از تقسيم عادلانه ثروت و رفاه عمومی و فقرزدايی در اجتماع، يعنی موضوعی که به همان اندازه حايز اهميت است، غافل ماندند. احمدي‌نژاد با شعار "آوردن درآمدهای نفتی به سفره مردم" در انتخابات برنده شد، بدون اين‌که شخصيت‌ها و نهادهای سياسی و تبليغاتی جمهوری اسلامی از او پشتيبانی کرده باشند. او هم اکنون در حال جايگزينی کامل مديران در دستگاه دولتی با هواداران خود است و امکان دارد به مدد پايگاه قدرت خود در سپاه پاسداران و بسيجيان رژيمی خودکامه - نظامی مستقر کند.

به همين منوال  احمدي‌نژاد پاسخی است به بي‌اعتنايی سرسختانه ايالات متحده و جامعه اروپا به مشکل امنيتی ايران در ارتباط با درگيری هسته‌ای و مضافا دفاع ضمنی از قدرت اتمی اسراييل. پيام آشکار او در اين کلام خلاصه مي‌شود: وقتی شما آمريکايي‌ها و اروپايي‌ها اين را درست مي‌پنداريد که اسراييل سلاح‌های اتمی داشته باشد ولی اين امر برای ما مجاز نباشد، آن وقت ما حق موجوديت اسراييل را در کل زير سوال مي‌بريم. احمدي‌نژاد در پيروی از غريزه قدرت آن‌طور که پيداست قصد آن دارد که راه‌های ديپلماسی برای پيشبرد قانونی برنامه هسته‌ای ايران را پايان دهد و خود را برای جنگ با آمريکا و اسراييل آماده کند. او با جنجال‌های ضداسراييلی جنگ پيشگيرانه خود را شروع کرده است و مشغول زمينه‌سازی روانی حملات گروه‌های مسلح شيعه و يا طرفداران جمهوری اسلامی در تمام منطقه بر ضد اسراييل و نيروهای ايالات متحده در عراق، افغانستان، عربستان سعودی و ساير مناطق مي‌باشد.

اين چشم انداز بسی نگران کننده است. احمدي‌نژاد اکنون به بخش فعال جنگی برای هژموني، نفت و سلاح‌های اتمی تبديل شده است که توسط ايالات متحده در افغانستان آغاز شده، در عراق ادامه يافته و اکنون مي‌بايست در ايران به پايان برسد. اروپا چه در درگيری فلسطين در خاورميانه و چه در نزاع اتمی ايران به يدک‌کش سياست سلطه‌جويانه ايالات متحده و سياست اشغال‌گرانه اسراييل تبديل شده است. جامعه اروپا به دليل بي‌برنامه بودن سياست خارجی خويش در حال حاضر به عنوان يک واحد منطقه‌ای مستقل عمل نمي‌کند و عملا از کارزار و دايره قدرت در سطح بين‌المللی خارج شده است. به جای قبول اين واقعيت کشورهای اروپايی با تعرض‌های نمايشی به احمدي‌نژاد در حال منحرف کردن افکار عمومی از شکست‌های سياسی خود در خاورميانه هستند. بهتر است آن‌ها به اين روش خاتمه دهند و به نقش حساس خود به عنوان يک واحد مستقل منطقه آگاه گردند. در اين شرايط تنها اتحادی از عقل و درايت، تشکلی از جناح‌های صلح‌دوست و دورانديش در کشورهای آمريکا، اروپا، اسراييل، ايران و ساير کشورهای منطقه قادر است با منطق جنگ‌افروزانه بوش، شارون و احمدي‌نژاد مقابله کند و مانع افروختن شعله‌های جنگ در خاورميانه و نزديک شود. جنگی که نهايتا به موجوديت اسراييل هم صدمه جدی خواهد زد. تدارک فعالانه يک کنفرانس منطقه‌ای برای امنيت و همکاری مشترک به عنوان گام نخست، همواره به صورت يک وظيفه مهم سياسی در دستور کار باقی است.