نشريه اينترنتي جنبش سوسياليستي
نشريه سازمان سوسياليست هاي ايران ـ سوسياليست هاي طرفدار راه مصدق

www.ois-iran.com
socialistha@ois-iran.com

 

 

بنام نامی دکتر محمد مصدق؛

پرچمدار استقلال ایران

نگاهی به کردار جمهوریخواهان دموکرات و لائیک

محمد حسیبی

اول ماه مارچ 2006 برابر با دهم اسفندماه 1384

ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

زنده یاد دکتر محمد مصدق مرد بی همتای مبارزات نسل گذشته چنان شیفته و شیدای استقلال ایران بود که دخالت بیگانه در امور داخلی ایران را زخمی عمیق و دردناک بر تن خود می پنداشت. او از آغاز مشروطیت تا لحظه وداع با مردم ایران و چهره در نقاب خاک کشیدن دخالت های روس و انگلیس را که دارای ریشه ای عمیق در تاریخ ایران بود تحمل نکرد و در ماه های مشرف به کودتای ننگین 28 مرداد 32 به کشور دخالتگر سوّمی که امریکا نام داشت وتازه پا به صحنه مکیدن خون ایران قدم می نهاد اجازه دخالت در امور ایران را نداد. هزار افسوس و دریغ که دست اندر کاران سیاست در طیف اپوزیسیون یا بهتر بگوئیم مدعیان مبارزه برای نجات ایران اکنون پس از اینهمه سال در آستانه سالگرد وفات وی (چهاردهم اسفند ماه) نیز ذرّه ای از دردی را که او به جان داشت حس نمی کنند و بر اشتباهات، کج روی ها، و خودخواهی های بیمارگونه شان هر روز بیشتر از روز پیشین می افزایند. اینان، عملا، خواسته یا ناخواسته، به صف طویل دست نشاندگان بیگانه می پیوندند و راه را برای نابودی انسانیت و ایرانیت و ایران،  پیش پای بیگانه هموار می کنند.

 

این گزارشی است دردناک و محنت بار از همایش دوم جمهوریخواهان دمکرات و لائیک که چند روز پیش در شهر هانوور آلمان برگزار شد. نگارنده این نوشتار نیز خود را عاشقانه متعلق به آن می دانست، اما با تأسفی عمیق، از این پس نه.

گزارش کوتاه است. نیازی به شرح کشّاف نیست. قصّه بس کوتاه و پر غصّه، ولی چراغ امید در دل ها همچنان می فروزد.

 

در این همایش دست اندرکاران به زبان فارسی سخن می گفتند، امّا در جواب چند تن از شرکت کنندگان که چرا پرچم ایران در این همایش وجود ندارد چنین ابراز نمودند که جمع دیگری نیز درخواست حضور پرچم سرخ را در این همایش دارند، به این دلیل برای برقراری تعادل و جلوگیری از اختلاف لازم است دست رد به سینه هر دو گروه بزنیم و هیچ پرچمی را به احتزاز در نیاوریم. با اینهمه،  وقتی در برابر اعتراض منطقی طرفداران طیف ملی و چپ مستقل و لائیک در باره لزوم وجود پرچم سه رنگ ایران قرار گرفتند دستشان را کاملا باز کرده و گفتند ما به خاکی که شما آن را خاک ایران می نامید و به محدوده ای که آن را مرزهای ایران می نامید باور نداریم.

پایان گزارش

و این بخشی از نسلی است که بی شک تمامی آحاد همان نسل را با خود به عنوان گناهکارترین نسل چند سده اخیر تاریخ مبارزات استقلال طلبی و آزادیخواهی در ایران با بدنامی به تاریخ خواهد سپرد. نسلی که به مبارزات و فداکاری های دکتر محمد مصدق و دکتر حسین فاطمی پرچمداران راستین استقلال و آزادی وآن مردمی که به حمایت از او برخاسته بودند وقعی ننهاد، نسلی که مصدق را نشناخت، راه او را چنان که می بایست پی نگرفت و افتان و خیزان زمینه را تا به امروز برای تجاوز همه جانبه امپریالیزم انگلیس، اتحاد جماهیر شوروی پیشین و روسیه کنونی و امریکا به خاک ایران آماده ساخت.

 

مصدق پرچمدار استقلال و آزادی ایران از زمانی که روس ها شمال ایران را به منطقه گسترش دخالت های بی جا و بی مورد خود مبدل کرده بودند و انگلیس ها در جنوب ایران با غارت و چپاول ثروت مردم فقیر« پلیس جنوب» تشکیل می دادند و تاج کیانی از سر مردی بر می داشتند و بر سر مرد دیگری می نهادند فریاد استقلال طلبی و آزادیخواهی را بلند کرد و همانند شیر غرّان یک تنه در میان گروهی از زمامداران و دست اندرکاران که گوی سبقت را در سرسپردگی بیگانگان و شاه دست نشاندگان ربوده بودند فریاد اعتراض به آسمان بلند کرد. او تک ستاره ای بود که در افق عزت و آبرو و استقلال ایران درخشید و نسل معروف به چپ در ایران با نشناختن او و دنبال نکردن راهی که او در پیش پایش نهاده بود چنین بدنام شد.

نیم قرن زندگی سیاسی و یک عمر مبارزه مصدق را می توان در چهار کلمه « تلاش برای استقلال ایران» خلاصه کرد. اهمیت استقلال ایران در خاطر او به حدی بود که در گفتگوی خود با خبرنگاران خارجی در یازدهم تیرماه سال 1330 چنین گفت:

 

« ملت ایران از ملی شدن نفت خود یک هدف عمده دارد و آن این است که دیگران در امور ما دخالت نکنند.»

 

دکتر مصدق در «محکمه کودتاچیان» نیز چنین گفت:

 

« اینجانب نمی خواهم عرض کنم که عواید نفت خدمت بزرگی به اوضاع اقتصادی مملکت وبالا بردن سطح زندگی مردم نمی کند، بلکه می خواهم این را عرض کنم که عواید نفت وقتی برای ما مفید است که آزادی و استقلال ما از بین نرود، یعنی مملکت را با عواید نفت معامله نکنیم . . .»

 

پرچمدار استقلال ایران در تمام دوران مبارزات خود با هر اقدامی که بخواهد استقلال و آزادی وطنش را با سود مالی و نفع اقتصادی معامله کند به شدت مخالفت می ورزید و تکیه بر حمایت بیگانگان را ننگ ملی می شمرد. در پاسخ یکی از نمایندگان در مجلس شورای ملی بنام جمال امامی که یکی از مخالفان سرسخت دولت وی بود در جلسه 3 آذر 1330 چنین گفت:

« . . . اما اینکه فرمودید وقتی که امریکائی ها با ما همکاری بکنند باید از مرام ملی و استقلال خودمان صرف نظر بکنیم، بنده هیچوقت زیر بار این مطلب نمی روم. من آدمی هستم که با آن حال کسالت و با تمام ناتوانی، خودم تا نفس دارم برای آزادی و استقلال این مملکت مبارزه می کنم و من از این کار صرف نظر نمی کنم. آن ملتی را که نوکر و بنده یک کمپانی بشود آن را یکملت جلو رفته نمی گویند، ملت عقب رفته می گویند و بنده ننگ دارم که بگویند به ملل عقب افتاده می خواهند کمک و همراهی بکنند. این برای ایران ننگ است که به یک دولت مثل من پول بدهند و بگویند این ملت عقب افتاده است. یعنی ملتی که نمی تواند اساسا خودش را اداره بکند.»

چنین است که پرچمدار استقلال ایران در دورانی که دولت های سودپرست و ایرانی ستیز انگلیس و شوروی به ایران به مثابه خوان یغما نظر دوخته بودند و هر یک می کوشید تا در گرفتن « امتیاز» و گسترش نفوذ خود بر دولت و مجلس ایران از دیگری پیشی بگیرند با آن ها مخالفت می ورزید و نمایندگان طیف چپ و راست را در مجلس رسوا می کرد. در همان دوران بود که دکتر محمد مصدق با رشادت و جسارتی کم نظیر با واگذاری امتیاز نفت شمال به اتحاد جماهیر شوروی به مخالفت می پرداخت و دست رد به سینه « کمونیسم استالینی» و هواداران خام اندیش آن در ایران می کوبید. دکتر مصدق در آن زمان نماینده اول مردم تهران در مجلس چهاردهم بود و نه تنها با دادن امتیاز جدیدی به روس و انگلیس مخالفت ورزید، بلکه می گفت امتیازهای گذشته نیز که به آنان داده شده بود از درجه اعتبار ساقط است. پرچمدار استقلال ایران می گفت:  « آزادی و استقلال ایران حکم می کند که به هیچ دولت خارجی هیچ امتیازی داده نشود.» به همین دلیل بود که عبارت « سیاست موازنه منفی» ورد زبان مبارزان ایران شد و در تاریخ به نام نامی او ثبت گردید.

 

طی روزهای 24 ، 25 و 26 فوریه خاطره تلخ کردار « توده نفتی های دوران نهضت ملی ایران» در هانوور آلمان زنده شد. آن ها در آن دوران از واگذاری امتیاز نفت جنوب به انگلیس به این دلیل حمایت می کردند که امتیاز نفت شمال نصیب اتحاد جماهیر شوروی گردد. عجبا که اینان نیز در این روزهائی که پرچم امریکا بر کلاهک موشک های مدرن این کشور نقش بسته و به سوی کشورهای خاور میانه شلیک می شود سخن از بی پرچمی و بی مرزی و بی خاکی در ایران به میان می آورند. عجبا که اینان همچنان به سوی محرابی در شمال ایران نماز می گذارند که از پیشنماز خالی است.

 

افسوس که پایه های خانه امید جمهوریخواهان دمکرات و لائیک را در کوتاه مدتی موریانه ها خوردند، اما  پیروان راه مصدق پرچمدار استقلال ایران نیز درسی از عبرت در این زمانه آموختند تا به خود آیند، بیدار شوند و « نهضت ملی ایران» را با همان شیوه که مصدق بزرگ نشان داده بود از نوآغاز کنند. هنوز دیر نیست. ایران با همت سربازان صادق و فداکار نجات خواهد یافت، نه با حیله ریاکاران.