نشريه اينترنتي جنبش سوسياليستي
نشريه سازمان سوسياليست هاي ايران ـ سوسياليست هاي طرفدار راه مصدق

www.ois-iran.com
socialistha@ois-iran.com

 

 

اولين نگاه به گردهمايی سراسری جمهوری خواهان دموکرات و لاييک
شهاب فيضی

به نقل از سايت روشنگري


 

گردهمايی روز جمعه 24 فوريه آعاز شد. من اما به خاطر مسافت راه و مشکلات مرخصی از کار يک روز دير تر رسيدم. به همراه همراهان جمعه بعد از ظهر استکهلم را به طرف هانوور ترک کرديم. شب به محلی که از قبل همراهان در هانوور تدارک ديده بودند رفتيم. دير وقت بود و بسياری خوابيده بودند تا صبح سر وقت در محل حاضر باشند. محل برگزاری کنفرانس سالن بزرگی بود. به هنگام ورود پوشه ايی به افراد داده شد و کسانی که از قبل نام نويسی کرده بودند اتيکتی با نام خودبرای چسباندن به سينه دريافت کردند. اولين بار بود که در يک جمع ايرانی اين تدارک را می ديدم. همراهان از همان ابتدا نشان دادند که در کلرشان جدی هستند. اين ابتکار از دو جهت برای من جالب بود. اول آنکه دوستان دور مبارزه ی مخفی را خط کشيده اند دوم آنکه بسياری از همراهان تنها به نام شناخته شده هستند اما چهره هاشان برای همه آشنا نيست. خوشحال شدم و به اتيکت ها خيره شدم ميهن جزنی/سيمين افشار/کشاورز صدر/نسترن امجدی /حيدر تبريزی/راسخ افشار/ جلال شالگونی/ناصر پاک دامن/ متين دفتری و ......
فضا فضای دوستی بود با وجود اختلافات شديد/همه دوستانه در کنار هم بودند. اختلاف نظر از پرچم با شير و خورشيد يا بی شير و خورشيد شروع می شد تامسله ی مهم قوميت يا مليت. اما هيچ گاه اين اختلافا ت درفضای دوستی تاثيری نداشت. آنان که دوران انقلاب 57 را به خاطر ميآوردند اين فضا را با آن روز ها مقايسه می کردند. برای من که تنها کار خبر نگاری هم می کنم لذت بيش از اندازه بود. آه که برای به دست اوردن شماره ی تلفن هر يک از اين عزيزان چه زحماتی را متحمل نمی شدم. حالا ديگر همه ی اين عزيزان يک جا بودند. از کجا و چه کسی شروع کنم. حماد شيبانی که هم زمان با محمد رضا سعادتی دستگير شد اما به خاطر فعاليت سازمان چريک های فدايی خلق ايران در آن سال ها آزاد شد و به همين خاطر امروز در اين جمع می توانست باشد؟ يا دکتر کشاورز صدر که سابقه ی مبارزاتی اش از نيم قرن نيز گذشته است؟ با ميهن عزيز که همراه و همسر بيژن جزنی بود؟ يا متين دفتری نوه ی رهبر مبارزات ملی نفت که حالا خود بخشی از مبارزات 50 سال اخير است؟ با دکتر فردوس جمشيدی رودباری که قهرمان نوجوانی های من است ؟ يا پرويز نويدی که مردم در سال 57 او را از زندان آزاد کردند؟با مهرداد ها (با با علی/ درويش پور) که حالا از چهره های شناخته شده ی جمهوری خواهان شده اند و روز های انقلاب نوجوان بوده اند؟ يا اکبر سيف که مقالاتش را دنبال می کنيم؟ يا زنانی که آمده بودند تا نقش خود را در جنبش به عهده بگيرند و به جمهوری خواهی رنگ فمينيستی بدهند و در شورای هماهنگی حضوری برابر با مردان داشته باشند تا جمهوری خواهان دموکرات و لاييک آيينه ی جامعه ی انسانی باشد؟ و بسياری زنان و مردانی که از قلم افتاده اند و کاستی از من است اگر نام آنها اينجا نيا مده است.
هنگامی که با دکتر راسخ افشاردرباره ی ايران و جوانان آن ديار صحبت می کردم نتوانست مانع ريزش اشک بر گونه های چروکيده اش شود. سالن سر شار از تجربه و عشق بود. از تجربه ی مبارزات علنی و سياسی تا تجربيات مشی چريکی/ از تجربيات مبارزات تشکيلاتی تا تجربيات آکادميک. از اساتيد دانشگاه در کشورهای غربی تا مبارزان تشکيلاتی. همه آمده بودند تا درباره ی راه يافت نجا ت مردم ميهن به گفتگو بنشينند. همه آمده بودند تا زير پرچم جمهوری خواهی/ مردم سالاری ريشه ی هر نوع حکومت انتصابی در ايران را بخشکانند. آنچه که می ماند تداوم همراهی اين عزيزان است/ آنچه که می ماند برجسته کردن نکات مشترک است و کفتگو بر سر نکات افتراق. اميدوارم که از اين پس نيزفضای بحث اين همراهان همچون فضای بحث در هانوور باشد.اين جمع اگر با ديگر نيروهای جمهوری خواه به تفاهم برسد تشکيل قطب بزرگ جمهوری خواهی به عنوان بديل حکومت اسلامی دور از دست رس ما نيست. به اميد آن روز
060301 استکهلم