|
||
اطلاعیه درگذشت پوران بازرگان، بانوی انقلاب و سوسیالیسم
زنی تبعیدی، اعدامی رژیم های شاه و جمهوری اسلامی؛ زنی از تبار حنیف نژاد و سعید محسن و تقی شهرام و بهرام آرام و علی رضا سپاسی؛ زنی از تبار فاطمه امینی، منیژه اشرف زاده کرمانی و نسرین ایزدی؛ زنی انترناسیونالیست، یاور مبارزان ویتنامی، فلسطینی، عمانی و زاپاتیست؛ زنی که نخستین انگیزه اش برای ادامه تحصیل رفع تبعیض علیه خود به عنوان یک دختر و اثبات شخصیت و حیثیت انسانی و اجتماعی زن بود و هرگز از مبارزه در این راه باز نایستاد؛ زنی جسور که در کلیه مراحل زندگی: چه در فعالیت سیاسی، چه در تامین معیشت از طریق معلمی در ایران و کار یدی در دوران تبعید؛ چه در فعالیت علیه رژیم های سرکوبگر و تروریست و چه در مقابله با ایده های رفرمیستی و تسلیم طلبانه ای که طی دو دهه اخیر فراگیر شده لب فرو نبست، دست روی دست نگداشت و در تظاهرات اعتراضی تبعیدیان، در سازماندهی جلسات، در یاری خانواده های زندانیان و شهدای جنبش انقلابی و آزادیخواهانه هرجا توانست به رغم بیماری و کهولت سن فعالانه و موثر شرکت کرد ... زنی که همدوش دهقانان زحمتکش ورامین، در کلاس سوادآموزی کارگران جاده کرج فعالیت داشت، مبارزات کارگران ایران را تعقیب می کرد و در حمایت از آنان فعال بود؛ زنی جدی و صریح و انتقادگر و انتقادپذیر که قلبی بزرگ داشت و انواع سکتاریسم های رایج سازمانی و غیره را زیر پا می گذارد و از قهر و نفرت های کوته بینانه که به سویش سرازیر می شد نمی هراسید؛ زنی که مهر و عاطقه اش پردامنه وژرف بود و قدر دوستی را می دانست و در برقراری ارتباط و پیوند دوستی حتی با آنان که زبانشان را نمی دانست چیره دست بود. چهل و پنج سال مبارزه انقلابی و سیاسی رادیکال که دوره نخست سازمان مجاهدین خلق ایران تا سال ۱۳۵۳ و سپس فعالیت در بخش منشعب (مارکسیستی) سازمان مجاهدین خلق و بعد فعالیت در سازمان پیکار تا سال ۱۳۶۱ در ایران و بالاخره ۲۵ سال تبعید فعال را دربر می گیرد برای او کارنامه ای درخشان از مبارزه در راه آزادی و عدالت اجتماعی و برابری و دمکراسی می سازد. پوران بازرگان شبانگاه ۱۶ اسفند ۱۳۸۵ (۶ مارس ۲۰۰۷) در سن هفتاد سالگی پس از یک سال نبرد جانکاه با بیماری در تبعید درگذشت. مراسم تشییع و بزرگداشت این بانوی انقلاب و سوسیالیسم در اطلاعیه دیگری اعلام خواهد شد.
ما از زبان حافظ که وی بسیار به شعرش عشق می ورزید و تا واپسین روزهای حیات به مناسبت های مختلف آن را زمزمه می کرد می گوئیم: " به روز حادثه تابوت ما ز سرو کنید که می رویم به داغ بلند بالائی".
اندیشه و پیکار ۶ مارس ۲۰۰۷
|