نشريه اينترنتي جنبش سوسياليستي
نشريه سازمان سوسياليست هاي ايران ـ سوسياليست هاي طرفدار راه مصدق

www.ois-iran.com
socialistha@ois-iran.com

 

منير طه

« مصدق مدلِ قانوني بود ، مصدق مدل دمكراسي بود ،

مسئلة مصدق مسئلة سياسي است و به درد مردم امروز مي‌خورد .

من مردم را دعوت مي‌كنم با تعقل و با قضاوت شخصيِ خودشان ،

مصدق را يك مدل براي آيندة خودشان قرار بدهند .» : دكتر حميد اكبري

 

مصدق به ملت و تاريخ ايران اعتبار داد

 

  اگر خواننده و شنونده را به بازي نگيري ، كيستي و چيستي‌ات را با صداقت و سلامت با او در ميان نهي ، سخنت نه تنها بر دل مي‌نشيند كه محبت و اعتماد دل ها را خوشه خوشه و خرمن خرمن بر مي‌چيند . اين خرمن اعتماد و اين خوشة محبت را دكتر حميد اكبري با سلامت پيام و صداقتِ كلام‌كه نشان از توانمندي وغناي آزاد منشي وآزادگيش داشت ، در برنامة ميز گرد صداي امريكا ، با زير نويس ِ: دكتر مصدق و دوره‌ اي بحث انگيز از تاريخ ايران ، شنبه 23 جون 2007 به شنوندگانش پيش‌كش كرد .

  اگر از سوي رسانة تصويري يا صوتي به نظر خواهي و گفتگو خوانده مي‌شوي هرگاه در پاسخِ پرسش در آسمان و ريسمان درآويزي و آب در غربال ريزي ، همان نصيب را مي‌بري‌كه همة مزدوران و دروغ پردازان و بيهودگان بردند و امروز در پيشگاه ملت آزردة ايران بهره‌اي از حرمت و محبت ندارند و اين روزگارِ از غربال بيخته و از آسمان ريسمان آويختة روزي‌نگاري‌ست كه به ‌تحريف و تخريب شخصيت و زندگي سياسي دكترمصدق اصرار مي‌ورزد . حريفِ نحيف ، در همان برنامه ، براي ‌گريز از محتواي سؤال به تهيگاهِ قيل و قال مي‌گريزد و نمي‌داند كه تجربة عليلِ تاريخ نگاري دركفش وكلاه‌ مصدق جا نمي‌افتد كه اين كفش هميشه براي هر آن پايِ منكسر رفته و بر سرِ سنگ شكسته تنگ، و اين‌كلاه بر سر هرآن بر در مغلطه و سفسطه ‌نشسته آنچنان گشاد است كه تا خرخره‌اش در آن فرو مي‌رود .

  دكتر حميد اكبري ، با استقامتِ فراگرفته در مكتب مصدق ، بي آنكه خود را به اين در
و آن در بكوبد ، مستقيم و سر افراخته به پرسش هاي مجري برنامه پاسخ مي‌دهد و با سر افرازي و اعتماد به نفس و با پيامي حاملِ مصدق و دمكراسي براي مردم ميهنش ، برنامه را بدرود مي‌گويد .

  گفته شده مشت نمونة خروار است . مشتش را مي گيريم و خروارش را به خروارانش

مي بخشيم :

  پرسش : اثر گذاري نهضتي كه مصدق رهبري آن را به عهده داشت ، فعاليت هاي دمكراسي خواهان در حال حاضر ، چگونه آن نهضت مي‌تواند به اين كمك كند ؟

  پاسخ: والله بايد بي‌طرفانه راجع به اين صحبت‌‌كرد مصدق آدمي بود صد در صد قانوني طبق قانون مي‌خواست عمل كند مصدق برخلاف قانون مجلس را منحل‌ كرد و خودش هم از بين رفت من مقاله‌اي نوشتم آيا 28 مرداد اجتناب پذير نبود ؟ در آنجا همة اسناد و مدارك را آوردم ..... ( والله بي‌طرفانه بايد گفت كه چيزي دستگير نشد ) .

  او مي پرسد نهضت مصدق چگونه مي‌تواند به فعاليت دمكراسي خواهان در حال حاضر كمك كند . اين جواب مي‌دهد ...... من مقاله اي نوشتم آيا 28 مرداد اجتناب پذير نبود ؟ و همان‌‌ حرف هايي را كه قبلاً هم گفته و از غنائمِ دستبردش‌است، دوباره تكرار مي‌كند . نه جسارتي ‌كه تأثير نهضت مصدق را در برابر چشم هزاران بيننده تكذيب و نه ‌جرأتي كه آن را تأييد كند پس پا در ركابِ باد به اراذل و اوباشِ 28 مرداد مي‌پيوندد .

  به اين مي‌گويند درماندگي و بيچارگي در پايگاه و پيشگاهِ نهضتي‌كه مصدق رهبري آن را به عهده داشت و پناه بردن به كوره راهِ 28 مردادي‌ كه اينهمه ذلت و ظلمت از خود بر جاي گذاشت .

  مردي از زنش پرسيد شام چي داريم گفت خيال پلو  گفت حالا كه خيال پلو داريم‌ پس چرب ترش كن . و اين اشتهاي جماعت گرسنه ايست كه اثبات ‌خود را در انكار مصدق مي‌پندارند و هر چند گاه خروس بي محلي را باركرده چاشني خيال پلو مي‌كنند ومي‌دانند كشتزار اين برنج آلوده و آفت زده است و مي‌دانيم اين خروس هم از همين كشتزار دانه بر چيده است .

*****

  دكتر مصدق استثناي تاريخ سياسي ايران است . اينكه امروز شخصيت سياسي تاريخي او منشأ افتخارِ عده‌اي و منبع در‌آمد وكسب وكارِ عده‌اي ديگر است ، خود دليل‌جاودانگيِ شخصيت و ماندگاري نام شريف و محترمش است و به رغم تاريخ بازي و سنگ و كلوخ اندازي كودتاچيان و جيره خوارانشان ، راهش مستقيم و انحراف ناپذير است .

  رهبر نهضت ملي در برابر گرگ هاي دندان تيز بيگانه ايستاده حق ملت ايران را مطالبه كرده ‌است و اين حق را از دسيسه و دستبرد لاشخورانِ داخل خانه در امان نگاه داشته ، پيامِ رساي استقلال و آزادي را در پهنة جهان و بخصوص‌ كشور هاي له شده در چنگ جهانخواران ، گسترده است . در دادگاه بي شرمانة استعمار و مستعمره اش محمد رضا شاه ، شاهِ متجاوز و متجاسر به آزادي ملت و استقلال مملكت ايران ، از مترسك هاي سرخ رويش نهراسيده و همچنان بر احقاق اين حق پاي افشرده است .

  مصدق ، اين معلم راست گفتار و درست كردار تاريخ ، به ملت ايران آموخت كه حق را مي‌توان گرفت و بايد گرفت . آموخت كه تا ايران از بند جيره بندي بيگانگان رها نشود استقلال نخواهد داشت و هرگاه استقلال نداشته باشد آزادي هم نخواهد داشت و اين استقلال و آزادي را با استقامت و پايمردي مي توان به دست آورد هرچند دير به دست آيد . مصدق به مردم ستم رسيدة كشورش آموخت كه سگ سفله را مي‌توان به تيپايي از در و دشت خانه برون انداخت و آموخت كه شرافت آدمي رابطة مستقيم دارد با استقلال آب و خاكش و حفظ و حراست نام پاكش .

  مصدق چراغي‌ست كه هرگز خاموش نمي‌شود . مصدق آفتابي‌ست كه هرگز غروب نمي‌كند . مصدق نسيمي‌ست كه خُنكايش به تن و روان ملت ايران خرمي و طراوت بخشيده است. مصدق طوفاني‌ست‌كه ريشة مور و مار تنيدة استعمار را از زمينِ خشمگين و به ستوه آمدة ايران در‌كنده است . مصدق نماد هوشياري و بيداري مردم ستم كشيدة جهان است مصدق تاريخ مبارزة ملت ايران عليه بيگانگان و خودكامگان است . هر آن ايرانيِ آزاده نَفَسِ مصدق را در سينه ثبت و ضبط كرده ‌است . مصدق كسي‌ست كه به ملت و تاريخ ايران اعتبار داده است .

  حماسة مصدق خرسندي و نشاطي‌ست آنچنان شكوهمند و اندوه و غمي‌ست اينچنين ‌دلپذير ، آميخته با اشك و لبخند .  

 

ونكوور ، 28 جون 2007