نشريه اينترنتي جنبش سوسياليستي
نشريه سازمان سوسياليست هاي ايران ـ سوسياليست هاي طرفدار راه مصدق

www.ois-iran.com
socialistha@ois-iran.com

 

آزادی مطبوعات را از مصدق بیاموزیم

دکتر پرویز داورپناه

 

هر کس آزاد است هر عقيده ای را به پذيرد و آ نرا به زبان بياورد و اين حق شامل پذيرفتن هرگونه رأی بدون مداخله اشخاص می باشد و می تواند به هر وسيله که بخواهد بدون هيچ قيد و محدوديت به حدود جغرافيايی ، اخبار و افکار را تحقيق نمايد و دريافت کند و آنرا انتشار دهد.                                                                                              

  ( اعلامیه جهانی حقوق بشر ـ ماده 19 )

 

عمر دولت آقای محمود احمدی نژاد هنوز به اتمام نرسیده، تهدید و توقیف مطبوعات نیمه ‌مستقل را به صورت علنی و رسمی از سر گرفته است به گونه‌ای که آقای مرتضوی دادستان تهران پا به عرصه محدودسازی مطبوعات غیردولتی نهاده و روزنامه هم میهن را توقیف کرده است و مسئول سایت ایلنا  وادار به استعفا شده است.

تهدید و توقیف رسمی مطبوعات در حالی انجام می‌شود که اصل 24 قانون اساسی تصریح می‌کند:"نشریات و مطبوعات در بیان مطالب آزادند مگر آنکه مخل به مبانی اسلا‌م یا حقوق عمومی باشند. تفصیل آن را قانون معین می‌کند."

 همچنین آزادی مطبوعات در شرایطی به بهانه انتقاد و اظهارنظر آنان در مورد یک مقوله اجتماعی و نحوه تعامل یک نهاد قدرت با یک پدیده اجتماعی تحدید می‌‌شود که اصل نهم قانون اساسی در مرتبه‌ای بسیار فراتر تاکید کرده است: "هیچ مقامی حق ندارد به نام حفظ استقلا‌ل و تمامیت ارضی کشور، آزادی‌های مشروع را- هرچند با وضع قوانین و مقررات- سلب کند."

 تاریخ مطبوعات ایران تاریخ غم انگیز محدودیت ها است و تولد مطبوعات در عین حال تولد دستگاه سرکوب آن.  نیم قرن پیش آزادی مطبوعات به عنوان بخشی از حقوق بنیادین بشر در" منشور جهانی حقوق بشر" تدوین و توسط جامعه جهانی به رسمیت شناخته شد.با این وجود در پنجاه سال گذشته فعالین مطبوعات در کشور ما نه فقط در بندهای پیدا و پنهان سانسور گرفتار بوده بلکه همواره به استثنای دوره های کوتاهی با عواقب گذشتن از خطوط غالبا ترسیم ناشده قرمز دست و پنجه نرم کرده اند. آنها در این نبرد نابرابر با ضرب و جرح، احضار، "دادگاه"، "قاضی"، "دادستان"، زندان و شکنجه روبرو بوده و بعضا تنها به جرم نوشتن جان باخته اند.

پس از یک دوره طولا‌نی برخورد مستقیم و توقیف مطبوعات و در پی اعمال ضوابط نامشخص در برخورد با روزنامه‌ها و روزنامه‌نگاران در سال گذشته- که توقیف شرق توسط هیات نظارت بر مطبوعات شاخص آن بود- اینک تلا‌ش می‌شود که محدودیت مطبوعات در نقد مسائل سیاسی و بین‌المللی، به حوزه‌های اجتماعی- و طبیعتا به تدریج به همه عرصه‌ها- تسری یابد.

 آزادی مطبوعات و رسانه‌های عمومی يكی از ويژه گيهای اصلی حكومت مردمسالار و تضمين نظارت مؤثر مردم بر نهادها و دستگاههای حكومتی می‌باشد. بدون آزادی مطبوعات ، رشد و بالندگی جامعه تحقق نخواهد يافت. از طرف ديگر مطبوعات وسيله‌ی مناسبی برای ايجاد فضای گفتگو بين مردم و تبادل نظر ديدگاهها بين آنان می‌باشد. بدون ترديد شادابی و تندرستی جامعه مردمسالار در گرو مطبوعات آزاد و وفادار به منافع و ارزشهای ملی است.

درباره آزادی مطبوعات، میتوان ادعا کرد که حکومت دکترمصدق از درخشانترین دورانی بود درسرتاسر دوران مشروطیت   و مطبوعات درنهایت آزادی هرچه دل تنگشان می خواست می گفتند و می نوشتند.

زمان زمامداری مصدق از آزادی مطبوعـات اینگونه روایت میکنند که از مجموع سیصد و هفتاد نشریه ای که در دوره ی نخست وزیری مصدق منتشر میشدند  دست کم هفتاد نشریه با حکومت او دشمنی داشتند. 

دکتر مصدق دراردیبهشت ماه سال 1330 به شهربانی کل کشور نوشت:
« درجراید کشور آن چه راجع به شخص این جانب نگاشته شود، هرچه نوشته باشد و هرکه نوشته باشد، به هیچ وجه نباید مورد اعتراض و تعرض قرارگیرد.»

 مصدق آگاه بود که  آزادي قلم و انديشه از اسباب مشروطه است و موجب آگاهي مردم مي‌شود و از سوي ديگر نيز مخالفت با آنها خيانت به وطن است
مصدق  ازدست زدن به اقداماتی پرهیز داشت که سرگوبگرانه تلقی می شد یا با خط مشی و روش او درتحمل گروهها و سازمان ها و یا مطبوعات مخالف، ناسازگاربود.
مصدق، دریچه آزادی را روی مردم کشورگشود. زمینه هایی برای تحمل دگراندیشان را فراهم ساخت. نمونه اش آزادی مطبوعات واحزاب بود که چترشوم سرکوب و سانسور ازبالای سرشان کنار رفته بود. برای نخستین بار زمینه های تمرین آرادی و دموکراسی دراذهان مردم و درکلیه سطوح درحال رشد بود.

دوران مصدق، مطبوعات و احزاب از آزادي کم‌‏ نظيري برخوردار بودند و مصدق هيچگاه فضاي جامعه را محدود نمی کرد.

مصدق آزادي را مي‌ستود. آنقدر كه مي‌گويند وقتي نداي آن را بر زبان جاري مي‌كرد چشمانش در حلقه‌اي از اشك فرو مي‌رفته است. شايد به همين علت بود كه تنها هشت سال خود را در خانه حبس كرد تا تن به فرمان اوامر رضا شاه ندهد.

بعدها با صدايي گرفته در مجلس آرزو كرد كه اي كاش تمام خيابان‌هاي كشورش پر از سنگ ريزه بود اما هرگز نمي‌ديد كه با ضرب چوب آزادي را از هموطنانش مي‌ربايند و آنها را مجبور به آرايش ساختگي ظاهر مي‌كنند. در آن روزگار هر چند كه صندلي‌هاي وزارت  با سرعت در اختيار چهره‌هاي مختلف قرار مي‌گرفت اما ميزان آزادي اندكي هم تكان نمي‌خورد. مصدق ديكتاتور مسلكي را شبيخون بر منش و خودباوري فردي مي‌دانست و با قاطعيت از آن با عنوان

« زمينه ‌ساز خروج و استعفا از شخصيت فردي و آزادي عقيده » یاد می کرد. (خاطرات و تألمات مصدق‌ـ ص 179)

از دوران افتخار آمیز مصدق بسيار گذشته است. ولی وقتي چشم بر انديشه و راه رفته او مي‌دوزي به وضوح
می ‌بيني هنوز راهش «در همان نيمه باقي مانده است».
روزگاری او می گفت با هر دولتی که بخواهد انتخابات آزاد را برهم زند مخالفم و آرزویی ندارم جز آزادی عدالت و رهایی زندانیان سیاسی.

مصدق می رفت تا اصلاحیه ای نیز برای قانون مطبوعات تدوین کند. چه بر این باور بود که اصلاح قانون مطبوعات می تواند زمینه ساز اصلاحات زیربنایی در جامعه شود. هنوز هم این آرزوها پابرجاست.  این واقعیتی است که باید پذیرفت هر چند نام او را نیز به زیر غبار فرستاده اند.

اما وقتی  به دوران زمامداری او می نگری، خط به خط فکر او را می بینی  اکنون هم  انتخابات آزاد، رهایی زندانیان سیاسی،  عدالت و آزادی، قانون مطبوعات، آزادی فردی... تمام دغدغه ایران است. آنقدر که ذهن ها همه پر است از این ماجرا که روزی مصدق سوخت در آرزوی آزادی و حالا نیز آتش به دامن نشسته است از رویایی که در نیمه راه خشک شده است.
 

«بگذار تا پيام تو را
با چشم‌هاي ساكت خود منتشر كنيم
بگذار تا عصاي تو
با انتظار ما
بر گور روستايي‌ات آهسته گل كند
بگذار آب‌هاي پرآواز
همواره در ستايش آزادي
زير درخت پير
روان باشد»

(محمدعلی سپانلو)

 

دکتر پرویز داورپناه  ـ  پنجم تیر ماه 1386