نشريه اينترنتي جنبش سوسياليستي
نشريه سازمان سوسياليست هاي ايران ـ سوسياليست هاي طرفدار راه مصدق

www.ois-iran.com
socialistha@ois-iran.com

 

اعتياد به اعتراف گيری

اميد معماريان

به نقل از سايت روز

o.memarian@roozonline.com

پنجشنبه 4 مرداد 1386 [2007.07.26]

درست چند روزپس از آنکه هاله اسفندياري، که در نزديک به سه ماه زندان انفرادي هيچ تماسي با وکيل و خانواده خود نداشته ناگهان برپرده تلويزيون ظاهرشد و با چهره اي نزار و پريشان به تحليل "انقلاب هاي مخملي" پرداخت، شيرين عبادي درمصاحبه اي که درروز منتشرشد به من گفت که خانم اسفندياري صبح بعد به مادرش تلفن زده و گفته که خسته است و نمي داند ديگر چه کند. اسفندياري به مادر 93 ساله اش گفته بود: " مرا ازاينجا نجات بدهيد."

اين همه آن چيزي است که از سه ماه اتهام زني ممتد روزنامه کيهان و سايت هاي نزديک به دولت، تبليغات دستگاه هاي اطلاعاتي و سکوت غم انگيز قوه قضاييه به جا مانده است. الگويي که بارها تکرار شده است و ديگر حتي بسياري ازمحافظه کاران نيز به آن باور ندارند. اما اراده محدودي دردستگاه هاي امنيتي آنچنان بر تکرار اين روش نخ نما شده اصرار مي ورزد که پنداري بيش از آنکه به کارايي آن اعتقاد داشته باشد، به انجام آن معتاد شده است.

اين اعتياد مزمن به اعتراف گيري به جاي اينکه تکيه برواقعيات، قوي کردن روش هاي پليسي جمع آوري اطلاعات و درنهايت کم پرداخت هزينه توسط شهروندان ازطريق زنداني شدن، شکنجه و يا ماه هاي زندان انفرادي وانفصال اززندگي روزمره داشته باشد، تنها بر فشار روي زندانيان متمرکز است. تا بدين وسيله منوياتي که مورد نظر دستگاه هاي اطلاعاتي ومحافل مطبوعاتي نزديک به آنها است، از زبان زندانيان خارج شود.

چنين فيلمي براي دو نوع مخاطب تهيه شده است. برخلاف عده اي که گمان مي کنند اين براي مخاطلب عام تهيه شده، چنين فيلمي براي هشداربه بخش هاي دانشگاهي، دانشجويي وبه صورت کلي جامعه مدني وسياسي است. به گمان طراحان سناريوي اعتراف گيري، با نمايش دادن صحنه هاي خوردشدن چنين افراد مبرزي، حساب بقيه دستشان مي آيد و متوجه مي شوند که وقتي دولت با کساني که از پشتوانه سوابق، تحصيلات و حمايت بين المللي برخوردارند چنين مي کند، آنگاه صداي فعالان داخلي به جايي نخواهد رسيد. (اگرچه درعالم واقع، چنين کاري تا به حال تاثيرمعکوس داشته وباعث توقف هيچ جريان اصيل اجتماعي نشده است.)

هدف دوم، مانور براي کشورهاي خارجي است که به حمايت ازحرکت هاي براندازانه حمايت مي کنند تا بدين وسيله بگويند گوشي دستشان است. اين مساله صرف نظر ازاين است که اساسا چقدرافرادي که طعمه دستگاه هاي اطلاعاتي مي شوند، با چنين حرکت هايي درتماس باشند و اساسا چنين اقداماتي را دنبال کنند يا نه. مثلا درمورد افراد يادشده اساسا هيچگاه هيچ شواهدي دال بر دخالت اين افراد درچنين روندهايي ارائه نشده است.

اما موضوع اين است که اگر دستگاه هاي اطلاعاتي حتي يک شاهد – و تاکيد مي کنم تنها يک شاهد- داشتند که ثابت مي کرد افرادي که از سلول انفرادي به اتاق مبله رييس زندان اوين و يا اتاق هاي ديگري که به همين منظور آرايش شده، برده مي شوند تا برعليه خود حرف بزنند، کاري خلاف قانون انجام داده اند وبه اين وسيله مي توانستند ادعاهاي خود را ثابت کنند، هيچگاه به چنين کاري تن نمي دانند. بلکه با همان تک شاهد متهمان را دراسرع وقت به دادگاه مي بردند و آنجا محکومشان مي کردند. چون ديگر چه کسي است که نداند هيچ انسان عاقلي نيست که درشرايط عادي و خارج ازفشارهاي فيزيکي و رواني بنشيند و عليه خودش وهمکارانش وسابقه سالها فعاليت آبرومندش صحبت کند؟

بنابراين، با توجه به آنچه خانم عبادي از گفت وگوي هاله اسفندياري با مادرش گفته است (مرا ازاينجا نجات دهيد!)، حقيقت ماجرا خيلي زودتر ازآنچه انتظار مي رفت مشاهده شد. پرواضح است که با استفاده از ترفند اعتراف گيري، دستگاه هاي اطلاعاتي تلاش مي کنند بر ضعف و اشتباه و خطاي بزرگ خود دردستگيري افراد صحه بگذارند و به غيرانساني ترين شيوه ها بگويند که اشتباه نکرده اند، چرا که متهمان دارند حقيقت را مي گويند. اما حقيقت سالهاست آشکاراست.

نکته آنکه دستگاه هاي امنيتي و محافل مطبوعاتي همراه (مانند جريده دريده توپخانه و دوستان) که هرکسي را اين روزها از دانشجو وکارگر وفعال اجتماعي وکساني که درتجمعات مسالمت آميز شرکت مي کنند را به اقدام عليه امنيت ملي متهم مي کنند، به استمرار چنين روش هاي استالينيستي چنان چهره وحشتناک و مخوفي از حکومت ايران تصوير مي کنند که هيچ دوست نادان ودشمن دانايي در نظام جمهوري اسلامي ايران قادر به انجام آن نيست واز هراقدامي بيشترضد امنيت ملي کشوراست.

چرا که همين کارهاي ناسنجيده و هزينه زاست که چهره کشور را بيش از آنچه که هست درخارج ازمرزهاي آن مخدوش مي نمايد، جمهوري اسلامي را رژيمي توتاليتر تصوير مي کند و سيل قطعنامه هاي نقض حقوق بشري را برعليه کشور سرازير مي کند وصدمه هاي سياسي، اقتصادي و فرهنگي بي حسابي را به منافع ملت مي زند.

سخن آخر اينکه، متاسفانه کساني تحت فشار قرار داده مي شوند (اسفندياري، تاجبخش و جهانبگلو وبقيه افراد) که هرجا رفته اند پيام آور مثبتي نسبت به تحولات جامعه ايراني بوده اند. کساني که همواره صداي جنگ طلبان آمريکايي را ضعيف کرده اند و برقوت جامعه ايراني براي هرگونه تغييري، به جاي مداخله خارجي، پاي فشرده اند. افرادي که نه مبارز سياسي بوده اند نه خشمي ازحکومت ايران داشته اند و با خوشبيني خاصي به ايراني رفت وآمد مي کردند و اين روزها اينچنين ثمره خوشبيني خود را به تعادل رژيم سياسي ايران مي گيرند. عجيب نيست که اين روزها صداهايي که پيش از اين حکومت ايران را به بي رحمي، نقض حقوق بشرمتهم مي کنند و حمله نظامي را تنها راه حل "تغييررفتارحاکمان تهران" مي دانند، با چنين کارهايي قوي تر به گوش مي رسد.

شايد به همين جهت است که طي روزهاي گذشته، محافظه کاران ميانه رو وعاقل دردرون جمهوري اسلامي، اعتراض ومخالفت خود را براي چنين اقداماتي به صراحت نشان داده اند.