نشريه اينترنتي جنبش سوسياليستي
نشريه سازمان سوسياليست هاي ايران ـ سوسياليست هاي طرفدار راه مصدق

www.ois-iran.com
socialistha@ois-iran.com

 

تفرقه  تا  کی ؟

دکتر پرویز داورپناه

 

« من، نام کوچکم سهیل،نام فامیلم آصفی . زاده شدم در سیزدهم آبان ماه یک هزار و سیصد و شصت و یک خورشیدی. شناسنامه ام را یک سال بزرگتر کردند تا زودتر به مدرسه بروم،تا زودتر بزرگ شوم،بزرگ!،اما من همچنان کوچک ماندم... روزنامه نگارم و دانشجوی رشته سینما. جستجو ،مرا به هر وادی می کشاند. رهای رهای رها... باشد که تقوای ما خاموشی نباشد...»

وبلاگ سهیل آصفی

و اکنون  سهیل آصفی همچون هزاران دختر و پسر جوان ایرانی در زندانهای جمهوری اسلامی بسر می برد.

ماموران دادستانی تهران با یورش به منزل مسکونی سهیل آصفی، روزنامه نگار جوان با ابلاغ حکم تفتیش، اقدام به بازرسی و ضبط کیس کامپیوتر، لوازم کار، دفترچه تلفن ها، آرشیو مجلات، نوارها، نامه های خصوصی، پاسپورت و برخی لوازم شخصی... وی کردند. در طول بازرسی ماموران اطلاعاتی که سعی می کردند با روی خوش برخورد کنند از جزییات بسیاری از اطلاعات شخصی این روزنامه نگار مطلع بودند. تا جایی که به نام سگ وی نیز اشاره می کردند.

سهیل آصفی دانشجوی رشته سینما و روزنامه‌نگار است که با سایتهای مختلف همکاری می‌کند.

مسعود باستانی یکی دیگر از روزنامه نگاران دستگیرشده است.

مسعود باستانى سابقا سردبيرى يك هفته نامه با نام "نداى اصلاحات" را در اراك بر عهده داشت که به اتهام "نشر اكاذيب و اهانت" به شش ماه حبس و شصت ضربه شلاق محكوم شد و راى او را هم بعد از آن که در جريان شرکت در اعتصاب غذاى اكبر گنجى و بسترى شدن او در بيمارستان ميلاد در دوم مرداد ۱۳۸۴  بازداشت شد به اجرا گذاشتند.

 

فرشاد قربان پور، روزنامه نگار دیگر دستگیر شده است.

به گفته همسر وی، مأموران، برگه‌هایی داشتند که روی آن نوشته شده بود این افراد مجاز هستند جهت کشف اشیای ممنوعه وارد منزل شوند. خانم قربانپور جزئیات بازرسی از منزل و دستگیری همسرش را اینگونه شرح می‌دهد:

 «۵ نفر بودند آمدند داخل تمام وسایل کامپیوتر و شناسنامه و چک و هرچه که دم دستشان بود حتا سی دی نامه های دوران نامزدی ما من گفتم آقا شما دنبال این نیامده‌اید مگر این اشیای ممنوعه شماست تمام نامه های شخصی وسایل شخصی من را زیر و رو کردند تمام خانه ما را به هم ریختند و رفتند دوربین هم داشتند از تمام خانه ما با دوربینشان فیلم‌برداری کردند حتا کوچه و ساختمان خانه ما را هرکاری که دلشان خواست کردند حتی نمی‌گذاشتند من با شوهرم یک کلمه حرف بزنم».

همسر وی به بند ۲۰۹ زندان اوین مراجعه کرده‌است: «من امروز صبح (۱۰ مرداد) چون از بند ۲۰۹ زندان اوین آمده بودند دیروز سراغش من امروز صبح رفتم آنجا که ببینم وضعیتش چطوری است اصلا آنجا هست یا نیست  فقط تنها جوابی که به من دادند گفتند همینجا هست و قرنطینه هست و ما هم هیچ جواب دیگری نمی توانیم به شما بدهیم من فقط میخواستم مطمئن شوم که آنجا هست».

 

در تاریخ ۹ مرداد شعبه‌ی ۶ دادگاه انقلاب تهران طی حکمی عمادالدین باقی سردبیر روزنامه توقیف شده ی جمهوریت و رئیس انجمن دفاع از حقوق زندانیان را به اتهام" اجتماع و تبانی به منظور انجام جرایم بر ضد امنیت کشور" و "اتهام تبلیغ علیه نظام جمهوری اسلامی ایران به نفع گروه‌های بیگانه و مخالف نظام" به سه سال حبس محکوم کرد. این محکومیت برای انتشار مقالات و نامه های عمادالدین باقی در دفاع از حقوق زندانیان و زندانیان به اعدام محکوم شده صادر شده است. خانم فاطمه کمالی احمد سرا سردبیر مجله توقیف شده ی جامعه نو همسر و مریم باقی دختر آقای باقی نیز از سوی همین دادگاه به سه سال حبس که به مدت ۵ سال تعلیق شده است محکوم شده اند. این دو روزنامه نگار برای شرکت در گارگاه های حقو بشر که به اسم سازمان ملل در دوبی برگزار شده بود تحت تعقیب قضایی قرار گرفته و بعد از ماه ها بازجویی به زندان محکوم شده اند.
عمادالدین باقی روزنامه نگار روزنامه های توقیف شده ی نشاط و فتح است که از خرداد ١٣٧٩ تا بهمن ١٣٨١ به اتهاماتی نظیر " اقدام بر علیه امنیت ملی و تشویش اذهان عمومی " زندانی بوده است. پس از آزادی از زندان با نوشتن مقالاتی در دفاع از آزادی بیان و عقیده و روزنامه نگاران در بند، تشکیل انجمن دفاع از حقوق زندانیان، فعالیت های خود را در دفاع از حقوق بشر در ایران تشدید کرده است. این روزنامه نگار برای فعالیت های حقوق بشری، بطور مداوم تحت فشار مقامات قضایی و امنیتی ایران قرار دارد.

هموطنان !  دوستان !

 روزی نیست که جوانان وطن را زندانی  و یا به جوخه های اعدام نسپرند.

 نگذاریم بگیر و ببند ها برایمان عادی شوند.

نگذاریم عدنان حسن پور و عبدالواحد (هیوا بوتیمار) دو روزنامه نگار کرد ایرانی اعدام شوند

 آخر تفرقه تا کی؟

دوستان !

 درد  باقی ها، آصفی ها، باستانی ها، درد سانسور، درد کشتار رسانه ها و نویسندگان در این دیار است.

 درد ما در این میهن بلاکشیده درد آزادی است. بیائید متحد شویم.

دوستان !

جوانان ما در زندان های ایران به  وحشیانه ترین حالت ممکن شکنجه و اعدام و سنگسار می شوند ... و اینها همگی ریشه در تفرقه و شکست اتحاد ما دارد.

به راستی ما تا کجا قصد تحمل داریم و تا کی قرار است منفعلانه  تنها به محکوم کردن این بی عدالتی ها بسنده کنیم.

به هموطنانم در خاج از کشور و همهء سازمانهای سیاسی و حقوق بشری پیشنهاد می کنم:

 از تقسیم بندی زندانیان سیاسی خودی و غیر خودی پرهیز کنیم و تمام فعالیت خود را برای آزادی تمام زندانیان سیاسی بکار بریم و در دفاع از زندانیان سیاسی همه جانبه و یکسان برخورد کرده و مدافع حقوق تمامی کسانی که مورد ظلم وستم جمهوری اسلامی قرار گرفته اند، باشیم. ما میتوانیم از تمام ایرانیان آزادیخواه و شخصیتهای ملی و بین المللی برای عضویت فردی در این جبهه بدون در نظر گرفتن وابستگی سیاسی دعوت بعمل آوریم. به جراًت می توان گفت که در صورت تمرکز نیروهای آزادیخواه در جهت صحیح و همگانی اقدامات و استفاده درست و کامل از وسائل و امکانات موجود در خارج از کشور میتوان حکومت استبدادی اسلامی را از انجام بسیاری از توطئه ها و تجاوزات به حقوق مردم باز داشت و از این راه نه تنها به تحکیم حقوق مبارزان ، بلکه به تحکیم شرایط گسترش مبارزه در داخل کشور کمک کرد. امروز تشکیل یک جبهه دفاع از حقوق کلیه زندانیان سیاسی ایران از همه ی افراد و دموکراتها و شخصیتهای ملی و اجتماعی به خاطر نجات و رهائی کلیه زندانیان سیاسی بدون در نظر گرفتن عقاید و مسالک سیاسی آنان واجب و ضروری می باشد و باید همه آزادیخواهان در این راه گام بردارند.

چنین باد.

 

دکتر پرویز داورپناه،  14 مرداد ماه 1386