نشريه اينترنتي جنبش سوسياليستي
نشريه سازمان سوسياليست هاي ايران ـ سوسياليست هاي طرفدار راه مصدق

www.ois-iran.com
socialistha@ois-iran.com

 

 

 

 

Sun   14 05 2006   8:47



تجديد عهد با دولت‌های ملی
رالف داهرن دورف / برگردان: علی‌محمد طباطبايی
يكشنبه ٢٤ ارديبهشت ١٣٨٥
به نقل از سايت ايران امروز

 

اين مدعا كه دولت‌های ملی جايگاه خود را در جهان كنونی از دست داده‌اند به مد روز تبديل شده است. گفته می‌شود كه جهانی سازی معنايی ندارد مگر آن كه كشورها كنترل امور داخلی خود را ديگر در اختيار ندارند و حالا وقت آن رسيده است كه آنها همچون اتحاديه‌ی اروپا، ASEAN و Mercosur (٢) به كشورهای ديگر بپيوندند و اين كه آنها بايد به نحو فزاينده‌ای به نهادهای بين‌المللی مانند سازمان ملل، بانك جهانی و سازمان تجارت جهانی تكيه كنند.

ليكن چنين ديدگاهی مخاطره آميز است. در واقع در يك بررسی دقيق‌تر روشن می‌شود كه ديدگاهی است غير قابل اعتماد و شايد حتی كاملاً اشتباه. حكومت‌های ملی هنوز هم با تمامی قوت‌ها و ضعف‌هايشان زنده و پابرجا هستند.

ما بررسی خود را با نقاط قوت آن‌ها آغاز می‌كنيم: دولت ملی تنها فضای سياسی است كه نظام سياسی مبتنی بر آزادی در آن شكوفا می‌شود. مشروعيت و صلاحيت دموكراتيك سازمان‌هايی مانند اتحاديه‌ی اروپا محل ترديد است و در مواردی همچون سازمان ملل متحد و ساير نهادهای بين‌المللی به طور كل چنين چيزی وجود ندارد. علاوه بر آن، علی رغم جستجوی دائمی برای هويت‌های جديد ـ چه اروپايی، آمريكای لاتينی يا غيره ـ و با وجود ارجاعات بسيار به يك « شهروندی جهانی » يا حتی به يك « جامعه‌ی مدنی جهانی » ، اغلب انسان‌ها هنگامی كه در كشور خود هستند احساس می‌كنند كه در خانه‌ی اصلی خود حضور دارند ـ يعنی در همان دولت ملی كه شهروندی از آن به حساب می‌آيند.

مهاجرت معمولاً به معنای كوچ كردن به كشورهای ديگر است. در بسياری از كشورها در حال حاضر بحث از مهاجرت و مهاجرين در جريان است. آن چيست كه باعث می‌شود يك نفر بريتانيايی، آلمانی يا آمريكايی باشد؟ چنين بحث‌هايی در باره‌ی مهاجرت فقط هنگامی معنا خواهند داشت كه ما بر اين واقعيت صحه گذاريم كه شهروندی از طريق يك كشور معنا می‌يابد، تعريف می‌شود و به همان كشور باز می‌گردد.

برای بيشتر مردم اين همان جهت مثبت دولت ملی است. دولت ملی برای بيشتر انسان‌ها در دو قرن گذشته كيفيتی بجا و واحدی مناسب برای وابستگی (متصل بودن به جايی) و احساس شهروندی داشتن بوده و البته همچنان نيز به همين ترتيب باقی خواهد ماند. دولت ملی همان فضا و بافت مناسبی است كه در آن ما می‌توانيم پی ببريم كه آيا از آزادی‌های ما محافظت می‌شود يا بلكه آنها در حال نابود شدن هستند. يقيناً كشورهايی كه در ١٩٨٩ از سلطه‌ی كمونيسم آزاد شدند چنين احساس نمودند كه تجديد بنای استقلال ملی و دوباره به دست آوردن آزادی مواردی هستند كه كاملاً به همديگر پيوسته و مربوط‌اند.

با اين وجود يك چهره‌ی زشت ديگر از دولت ملی هم وجود دارد ـ يا به عبارتی هميشه وجود داشته است ـ كه آن ملت گرايی يا ناسيوناليسم است. انگيزه‌ی ملت گرايی می‌تواند خوی تهاجمی و يا جنبه‌ی دفاعی داشته باشد و مسير آن می‌تواند متوجه به ديگران بوده و يا به سوی درون خود باشد. هر كدام از آن دو را هم كه به تصور در آوريم در هر حال تلاش‌های در حال انجام برای ايجاد يك اجتماع جهانی كه بر جوامع باز قرار گرفته‌اند را به شدت تضعيف می‌كند.

اين همان معضلی است كه در عراق هم وجود داشت: يك دولت ملی به يك برهم زننده‌ی صلح در منطقه و مناطق دورتر از خود تبديل گرديد. آنچه هنوز هم جديدتر است پديده‌ای است با خشونت كمتر اما به همان اندازه گمراه كننده كه ديگر ريشه دوانيده است يعنی دوباره جان گرفتن حمايت گرايی ملی. مذاكرات تجاری در كنفرانس دوهه متوقف گرديد، زيرا كشورهای توسعه يافته تمايلی برای گشودن بازارهای خود به روی محصولات ارزان‌تر كشورهای در حال توسعه نداشتند، يعنی به روی كشورهايی كه به سهم خود از صنايع نوپای خود محافظت می‌كنند. شايد بسياری روابط انحصاری را به تجارت آزاد و گشودگی بر روی همه ترجيح دهند.

اتحاديه اروپا در همين مورد اغلب علاقه به همكاری نشان می‌داد، اما اكنون ويروس مليت گرايی خود اتحاديه‌ی اروپا را هم آلوده كرده است. فرانسه، اسپانيا و لهستان تلاش نموده‌اند كه صنايع اصلی خود را در « دستان ملی » نگه دارند. به ناگهان بازارهای اروپايی يگانه به فراموشی سپرده شده و بازگشت به بازارهای تكه تكه شده در حال شكل گرفتن است.

برای مثال كميسون اروپايی به اصطلاح « دستور العمل خدماتی » را مورد توجه قرار دهيم. با وجودی كه آزادی در تغيير دادن محل كار يكی از « چهار آزادی » بازار واحد است بسياری از كشورهای اتحاديه اروپا برای محافظت از بازارهای محلی خود از طريق به حالت تعليق درآوردن اين آزادی‌ها آنهم به مدتی هرچقدر طولانی‌تر در حال تلاش هستند. به ويژه آلمان چنين استدلال می‌كند كه بی كاری بسيار بالايی كه نتيجه‌ی اتحاد مجدد دو آلمان در ١٩٩٠ است نيازمند آن است كه بازار‌های كاری خود را به روی كشورهای شرقی كه به تازگی به عضويت اتحاديه اروپا درآمده‌اند ببندد. چنين گرايشی بسيار خطرناك است. به لحاظ تاريخی سياست‌های حمايتی اغلب به مناقشه‌های اقتصادی منجر شده است كه می‌تواند به سرعت به برخوردهای بسيار جدی‌تر تبديل شود.

نشانه‌ها حكايت از آن دارند كه اوضاع حتی در اروپا نيز چندان بر وفق مراد نيست. برای مثال در يكی از نشست‌های اخير در اتحاديه اروپا كه رهبران سياسی و اقتصادی كشورهای اروپايی به موضوع سياست گذاری در امر انرژی می‌پرداختند ـ يعنی عرصه‌ای كه همكاری و تعاون نه فقط مطلوب كه ضروری است، حتی صدراعظم آلمان خانم آنگلا مركل نيز كه يقيناً طرفدار بهروزی اروپا است با اين نيت روشن به آن نشست وارد شد كه از به وجود آمدن تشكيلات قدرتمند اروپايی ديگری در اين عرصه جلوگيری كند. موافقت آلمان و روسيه برای ساختن يك خط لوله‌ی جديد گاز كه كشورهای لهستان و ليتوانی را در مسير عبور خود ناديده می‌گيرد، در حالی كه گرهارد شرودر صدراعظم پيشين‌ آلمان در راس اين شركت قرار گرفته است در حال حاضر به روابط لهستان با آلمان صدمه رسانده است، حال همكاری با كشورهای ديگر به كنار.

شايد برای مدتی آونگ عقيده‌ی سياسی بيش از اندازه به مسيير مخالف با دولت ملی و نقش آن حركت نموده است. اين شايد يكی از علت‌هايی است كه چرا بسياری نسبت به رهبران سياسی خود اكنون احساس بيگانگی يافته‌اند. اما اين نيز شايد بسيار تاسف انگيز ـ و در واقع خطرناك ـ باشد، چنانچه برای بار ديگر آونگ به سوی ملی گرايی مدل قديمی باز گردد.

دولت‌های ملی جنبه‌های مثبت خود را دارند. آنها در واقع عناصر مهمی در جهان نظم ليبرالی هستند. اما بايد در برابر همكاری و هماهنگی با ديگران گشوده باشند. ما بايد در ايستادگی در برابر آغاز گرايشی كه يادآور تحولات سال‌های آغازين قرن بيستم است گوش به زنگ باشيم ـ يعنی در برابر گرايشی كه می‌تواند به سرعت به يك فاجعه‌ی جهانی تبديل شود.

--------------
رالف داهرن دورف نويسنده‌ی كتاب‌های مورد تحسين قرار گرفته‌ی بسياری است. وی نمانيده‌ی پيشين اتحاديه‌ی اروپا از آلمان بود و عضو پيشين مجلس عوام انگلستان. داهرن دورف همچنين رئيس قبلی مدرسه‌ی اقتصادی لندن و مسئول پيشين كالج سنت آنتونی در آكسفورد می‌باشد.
The Nation State Revisited by Ralf Dahrendorf.
Project Syndicate 2006.
٢: ASEAN سازمان بين‌المللی كه در ١٩٦٧ توسط دولت‌های اندونزی، مالزی، فيليپين، سنگاپور و تايلند برای تسريع رشد اقتصادی، پيشرفت اجتماعی و توسعه فرهنگی و ارتقاء صلح و امنيت در آسيای جنوب غربی تاسيس گرديد.
Mercosur توافق نامه‌ای اقتصادی ميان كشورهای آرژانتين، برزيل، پاراگوئه و اروگوئه كه در ١٩٩٤ به امضا رسيد.