شيخ ابوسعيد به دعوت ترسايان وارد كليساي آنها ميشود و يكي از
اصحاب قرآن ميخواند و حالتها روي ميدهد به حدي كه پس از خروج از
كليسا يكي از اصحاب به شيخ ميگويد: ترسايان چنان تحت تاثير قرآن
درآمدند كه اگر شيخ اشارت ميفرمود زنار برگرفتندي. (يعني اگر
اشاره ميكرد عيسويان مسلمان ميشدند.) شيخ تبسمي كرد و گفت: <ما
شال برنبسته بوديم تا برگيريم.> يعني ما نيامدهايم تا كسي را از
دين خود برگردانيم. پاپ بنديكت شانزدهم، دويست و پنجاه و ششمين پاپ
كليساي كاتوليك و رهبر كاتوليكهاي جهان در دانشگاه رگنزبرگ آلمان
مطالبي را به اسلام نسبت داد كه برگرفته از سخنان امپراتور بيزانس
در قرن چهاردهم بود. خلاصه سخن اين امپراتور اين است كه دين اسلام
سخن تازهاي جز خشونت نياورده است. جناب پاپ اين سخنان بياساس را
در يك مركز علمي بازگو ميكند، حال باور بنديكت شانزدهم نسبت به
اين گفتهها چيست و براي چه در اين برهه حساس تاريخ اين حرفها را
به زبان ميآورد جاي تامل است؛ آيا رهبر كاتوليكهاي جهان، كه چندي
قبل كاريكاتورهاي موهن نسبت به پيامبر اسلام(ص) را محكوم كرد و
سياستهاي دفاعي بوش در عراق را در معرض انتقاد قرار داد، موضع
ديگري نسبت به اسلام و اديان اتخاذ كرده است و تسامح و تساهلي كه
چندي قبل از آن ياد كرده بود فراموش كرده است؟ نميدانيم. ولي نسبت
به سخنان اخيرشان مطالبي را قابل تقديم به جناب پاپ ميدانيم. 1-
اگر بنديكت شانزدهم با ادبيات عرب آشنا باشد و قرآن، به عنوان
نخستين و محكمترين سند اسلام را با فرصت مرور كند، در خواهد يافت
كه گفتههاي ايشان در تضاد با قرآن است. به عنوان مثال، قرآن در
برخورد با اهل كتاب، از جمله مسيحيان، علاوه بر اينكه با آنان هيچ
سر ستيز ندارد، بلكه از آنان ميخواهد كه به انجيل واقعي بازگردند
و آن را در ميان خود پياده كنند. سوره مائده آيه 68 قرآن كريم
ميفرمايد: ارزش يهوديان و مسيحيان به اين است كه تورات و انجيل را
در زندگي به پا دارند. همچنين در قرآنكريم از كتاب انجيل به عنوان
كتاب نور و هدايت ياد شده است.< به عيسي انجيل فرو فرستاديم كه در
آن نور و هدايت است.> از اين قبيل آيات زياد است كه اگر اهل كتاب
به كتاب واقعي خود عمل كنند رستگارند. 2- در گفتار اخير پاپ، از
اسلام به عنوان دين خشونت ياد شده است. سوال اين است كه پاپ از
كدام اسلام سخن ميگويد؟ اگر مبناي گفتههاي پاپ اسلام امثال گروه
القاعده است، بايد گفت چنين اسلامي نزد عالمان اسلام، بالاخص
عالمان و مراجع شيعي، اسلام نيست. اسلام پيامبر(ص) همان است كه در
روز فتح مكه تمامي دشمنان خود را در خانه امن پناه داد. اسلام
علي(ع) اسلامي است كه به فرماندارش، مالك اشتر گفت بايد با همه
شهروندان ـ مسلمان و غيرمسلمان ـ يكسان برخورد كني و انسانها ـ از
هر نژاد و قبيله و آيين ـ از لحاظ حقوق اجتماعي يكسانند. اينكه
برخي حاكمان متجاوز، اسلام را ابزار خشونت كردند و حقوق خيلي از
آدميان را ستاندند، نبايد به پاي اسلام محمد و علي گذاشت و اينكه
در اين روزگار در خيلي از كشورهاي اسلامي به نام اسلام ترور ميشود
و منطق خشونت رواج پيدا ميكند و شعار مرگ و نابودي سر داده ميشود،
نبايد به پاي قرآن گذاشت. اين مانند اين است كه خشونتهايي كه در
قرون وسطي از طريق كليساها بر مردم بهويژه آزادفكران رفت به حساب
حضرت مسيح و انجيل بگذاريم. يقينا يك متفكر مسلمان، پيام عيسي مسيح،
اين پيامبر رحمت و عشق را از آنچه كه در قرون وسطي به دست متوليان
مذهب انجام شد جدا ميكند. 3- از آنجا كه سخنان پاپ اعظم گفتههاي
امپراتور قرن چهاردهم ميباشد، لازم ميدانم توجه ايشان را به
پارهاي از خشونتهاي كليسا در آن روزگار جلب نمايم. ويل دورانت
مورخ بزرگ تمدن از اعمال ضد بشري كليسا در برپايي محاكم تفتيش
عقايد (انگيزيسيون) ياد ميكند. محاكم تفتيش عقايد، قوانين و آيين
دادرسي مخصوص به خود داشت. كليساها فرمان ايمان را به گوش
ميرسانيد و از آنها ميخواست كه هر كدام ملحد و بيدين و
بدعتگذاري سراغ دارند به محاكم گزارش دهند... طرق شكنجه در جاها و
زمانهاي مختلف متفاوت بود. گاه دست متهم را به پشتش ميبستند و
سپس او را ميآويختند و گاه آب در گلويش ميريختند تا به خفگي افتد...
تعداد قربانيان از سال 1480 تا 1488 بالغ بر 8800 تن سوخته و 96496
تن محكوم به مجازاتهاي سنگين ديگر بوده است. <ويل دورانت، تاريخ
تمدن، 1890، 350 و 360> راجع به تفتيش عقايد و تكفير و ارتداد از
سوي ارباب مذهب كتابهاي زيادي نگاشته شد كه در اينجا مجال ذكر آن
نيست. سرگذشت گاليله را هر كس بخواند و دادگاهي كه او در آن به جرم
اثبات حركت زمين محكوم گشت، ملاحظه نمايد، خواهد ديد كه در آن
دوران به نام دين و كليسا چه بلاهايي بر سر بشريت رفته است. اما
خدمت جناب بگويم كه يك متفكر مسلمان تمام اين رفتارها را از انجيل
و اخلاق رحماني مسيح جدا ميكند و هيچگاه رفتار حاكمان دين و
جناياتي كه به نام دين كردند با تعاليم رهاييبخش مسيح يكي
نميبيند. ولي خيلي از متفكرين شما آن اعمال را به حساب مسيح
گذاشتند و از دين گريزان گشتند. انتظار اين است كه بنديكت شانزدهم
كه يك تحصيلكرده است، اعمال خشونتبار يك عده جاهل را به حساب
اسلام و تعاليم حضرت محمد(ص) نگذارند و احساسات ميليونها مسلمان
را در دنيا جريحهدار نسازند. به جاي اينكه اسلام را از زبان
قدرتجويان خشونتطلب بشنوند از زبان عارفان و عالمان فراگيرند. به
زبان حافظ و مولوي نگاه كنند كه جنگ 72 ملت همه را عذر مينهند چون
حقيقت نميبينند ره افسانه ميزنند. انسان مولوي تمام اين پندارهاي
خيالي را درمينوردد و ميگويد: از كفر و زاسلام برون است نشانم از
خرقه گريزانم و زنار ندانم چه عطار عارف ميگويد: در ره او به سرو
پا ميروم به تبرا به تولا ميروم ايمن از توحيد و از شرك آمدم
فارغ از امروز و فردا ميروم هزار سال پيش شاعر بزرگ ما فردوسي،
دين خدا را از حساب حاكمان سودجو جدا كرد: زيان كسان از پي سود
خويش بجويند و دين اندر آرند پيش تمامي اين گفتار نغز به گرفته از
سخن خداوند است كه در قرآن مجيد آمده: اي اهل كتاب به سوي سخني كه
ميان ما و شما يكسان است برگرديد (آلعمران / 62) 4- جناب پاپ اعظم
ميدانند كه تا بيش از اينكه شوراي دو كه در سالهاي 196221965 به
ابتكار پاپ جان بيستوسوم تشكيل شود، تنها راه نجات انسان كاتوليك
شدن بود. و كليسا راهي جز اين براي رستگاري انسان نميجست و راه
بهشت تنها از كليساي روم ميگذشت. بيانيه شوراي دو واتيكان به نام
( Gaudium et spasشادي و اميد) راه رستگاري انسان را خارج از
مسيحيت نيز پذيرفت و به سوي يك نوع تسامح و تساهل در عرصه عقيده
گام برداشت. و حال اينكه قرآن مسلمانان خطاب به صاحبان اديان الهي
فرمود: كساني كه ايمان آوردند و كساني كه به آيين يهود گرويدند.
نصاري و صائبان (پيروان يحيي) هر گاه به خدا و روز رستاخيز ايمان
آورند عمل صالح انجام دهند پاداششان نزد خداوند مسلم است، هيچگونه
ترس و اندوهي براي آنان نيست. (بقره/ 62) تعجب است كه چگونه جناب
پاپ با وجود اين تعاليم صريحقرآن، اسلام را به خشونت نسبت ميدهند؟
سزامند است كه رهبر معنوي ميليونها انسان، پيامبران بزرگ الهي را
بهتر بشناسد و با عارفان و عالمان اسلام كه مفسران سخن پيامبرند،
آشنايي بيشتري داشته باشد
|