نشريه اينترنتي جنبش سوسياليستي
نشريه سازمان سوسياليست هاي ايران ـ سوسياليست هاي طرفدار راه مصدق

www.ois-iran.com
socialistha@ois-iran.com

 

یک انتقاد...

به نقل از سايت  يار دبستانی

http://yaredabestaani.blogfa.com/

 

رهروان را نيك بنگر، می شناسيشان

زخمی از شلاق

چهره هاشان داغدار مرگ

زخمی نامردمی ها، تلخ كامی ها

خنجری از پشت

راهيان را پيوسته در تهديد...

 

مراسم روز دانشجو با شكوه هر چه تمام تر در دانشگاه تهران برگزار شد و يك بار ديگر قدرت دانشجويان به رخ سردمداران نظام كشيده شد.

اما مسأله اي كه باعث شد اين بار بنويسم اين است كه:

مگر نه اين كه 16 آذر روز دانشجو بود؟! مگر نه اينكه اين تجمع بزرگ برای دانشجويان بود؟! مگر نه اينكه ما دانشجويانی داريم كه امروز دربندند؟! مگر نه اينكه اين دانشجويان امروز زير شديدترين فشارها و شكنجه ها قرار دارند؟! آيا لازم نبود كه در اين مراسم از آنان ياد شود؟!

مگر احمد باطبی دانشجو نبود؟! مگر نه اينكه امروز در جهان، هر كجا نامی از دانشجوی ايرانی آورده می شود، تصوير آن جوان با پيراهن خونينی كه در دست داشت در مقابل سردر دانشگاه تهران در ذهن ها مجسم می شود؟!

مگر كيانوش سنجری دانشجو نبود؟! مگر نه اينكه او را به دليل فعاليت هايش از دانشگاه اخراج كردند؟!

مگر نه اينكه احمد بيش از چهار ماه و كيانوش پيش از دو ماه است كه در سلول های انفرادي بند 209 زندان اوین محبوسند؟!

چرا در اين مراسم نامي از احمد و كيانوش نبود؟!

  

برای دكتر ناصر زرافشان وكيل قتل های زنجيره ای و منصور اسانلو رئيس سنديكای اتوبوسرانی بسيار احترام قائلم. اما به اين موضوع ايمان دارم كه در صحن دانشگاه و در روز دانشجو بايد نام احمد و كيانوش و ساير دانشجويان دربند (كه اكنون نامشان در ذهنم نيست) پيشاپيش نام دكتر زرافشان و منصور اسانلو حركت داده می شد.

پ.ن1: جنبش دانشجويی چه زود اكبر محمدی را از ياد برد! چه زود نامش از خاطره ها پاك شد! ای كاش حداقل در روز دانشجو به يادش بوديم!!!

افسوس... افسوس از اين فراموشی ها...

پ.ن2: و باز هم شعری از پروانه فروهر: كينه ها بی پايان / خشمتان روزافزون / كاوه سان، بی ترديد / آرش آسا، ايثار / راه را بايد رفت / سر به سر آتش و خون / گر گمان می كند آن ديو سياه / تا قيامت، تا دور / دامنش گسترده ست / شيشه ی عمرش را / دست های من و تو / من سراپا عصيان / تو سراپا ايمان / من و تو داغ تر از كوره ی روز / من و تو، هم ميهن / شيشه ی عمرش را / از دماوند بلند / آن سرافراز سپيد / به زمين مي كوبيم / دود مي گردد ديو / آسمان می بارد / و زمين می نوشد / شربت آزادی

پ.ن۳: زخم ها و دردهایمان / بی پایان / خشم هایمان / درگلو خفه ! / چرا آرام نمی گیرد / این رنج دائمی؟ / چشم هایمان مات زده / در اعماق ترس و وهم / تعقیب مان می کنند / حتی در کالبدهای بی روح / قلم هایمان شکسته / کلام مان مُثله ! / چه می خواهند از ما / این تک تازان شبانگاهی؟