نشريه اينترنتي جنبش سوسياليستي
نشريه سازمان سوسياليست هاي ايران ـ سوسياليست هاي طرفدار راه مصدق

www.ois-iran.com
socialistha@ois-iran.com

 

سخنرانی دکتر محمد اقتداری در سمینار " مسائل قومی و وحدت ملی ایران "  در دانشگاه نورث ریج - لس آنجلس، کالیفرنیا

اصول فدراليسم و تجربيات جهاني

به نقل از سايت مرکز اينترنتی سازمانهای جبهه ملی ايران در آمريکا

   

بخش دوم 

دلايل ترجيح نظام فدرال بر دولت متمركز

نظام فدرال مصونيت اشخاص را در برابر قدرت دولت متمركز، افزايش ميدهد؛

از آنجا كه قانون اساسي، قدرت را بين اجزاي دولت(استانها و مناطق) تقسيم مي نمايد از يكطرف مصونيت فردي در برابر دولت تقويت ميشود و از طرف ديگر روابط دوجانبه قانوني بين استان ها و دولت فدرال، بند و بستهائي را بر دولت فدرال قرار ميدهد كه در تصميم گيري هايش ناچارا تحت تاثير دول جزء خود قرار ميگيرد. در نتيجه واحدهاي جزء دولت فدرال را به نوعي تحت كنترل قرار داده و از تصميماتي كه به ضرر اقليت ها باشد جلوگيري مينمايد.

لرد اكتون در مقاله "مليت" سال 1907 مي نويسد " يك دموكراسي عالي يا بايد خودمختاري را بخاطر وحدت قرباني نمايد و يا آنرا از طريق فدرالسيم حفظ نمايد. همزيستي چند ملت زير يك كشور هم يك نوع امتحان است و هم بهترين امنيت براي آزاديش... تجمع چندين ملت در يك كشور از ملزومات زيستن در يك جامعه متمدن است همچنانكه تجمع مردمان در يك جامعه لازم است."

نظام فدرال شرايط شركت شهروندان را درمراحل تصميم گيري ارتقاء ميدهد،  دفاتر مشترك اداري در دولت هاي محلي و دولت مركزي شرايط رشد سياسي شهروندان را بيشتر فراهم مينمايد.

بعضي معتقدند كه بزرگترين ناقضين حقوق بشر دولتهاي متمركز استبدادي كه  با تكيه بر يك قوم (تركيه: تركها بر عليه كردها) يا گروه (آلمان نازي: بر عليه يهوديان) يا حزب (حزب كمونيست شوروي برعليه بقيه مردم) اداره مي شده اند، هستند.

از جمله ساير مزاياي نظام فدرال ميتوان به موازين ذيل اشاره نمود:

- امنيت بيشتر از نظر دفاعي؛ ثبات بيشتر؛ تقسيم قدرت دولتي؛ توزيع عدالت.

از جمله ضعف هاي نظام فدرالي ميتوان به وسوسه هاي تجزيه طلبانه و گرايش به سوي احياي تمركز اشاره نمود. تجزيه طلبي در اساس يك نوع تمركز گرائي توسط يك قوم عضو و يا يك خطه از نظام فدرالي ميباشد. كساني كه از يك سو تبليغ نظام فدرالي مينمايند و از سوي ديگر خواستار اختيارات ويژه و مافوق ساير اعضاي نظام فدرال تا سرحد حق تجزيه ميشوند، در نهايت به نظام فدراليسم اعتقادي نداشته و آنرا پلكاني براي جهش و تجزيه نهائي، قلمداد مينمايند.

يكي ديگر از ضعف هاي نظام فدرال آنست كه اگر قومي از بين اقوام متفق و عضو در صدد اجحافات سياسي، اقتصادي، اجتماعي و فرهنگي برآيد آنگاه شالوده نظام فدرالي بهم ريخته ميشود همچون يوگوسلاوي. بنابراين در نظام فدراليسم برتري طلبي قومي همچون تجزيه طلبي مخل رشد آزادي و دموكراسي در جامعه ميباشد. "تسلط يك نژاد يا قوم بر دستگاه دولتي يك كشور در حمايت از يك

قوم و رها كردن بقيه سر چشمه نارضايتي و رنجش هاي قومي خواهد بود." (مساله قوميت و ناسيوناليسم پلوراليستي، حزب ملت ايران 1383).

تعريف ملت، يكي از با نفوذ ترين دكترين ها در تاريخ آنست كه تمام انسان ها را بين گروه ها تقسيم نموده و آ نرا ملت (Nation ) مينامند. اين يك دكترين اخلاقي و فلسفي است و منشاء ايدئولوژي ناسيوناليسم ميباشد. اعضاي يك ملت بر اساس هويت مشتركي متمايز ميشوند و تقريبا در همه اوقات داراي منشاء مشترك تاريخي ،هستند. هويت ملي، نيز از يك طرف بر اساس ويژگي هاي مخصوص هر گروه است و از طرف ديگر نمودار حس وابستگي به آن ملت است. تمام ملت ها در ارتباط با سرزمين مشخصي شناخته شده اند كه آنرا كشور مينامند و تحت مفهوم دولت ملي به حيات سياسي در جامعه بشري حضور مييابند. به عنوان مثال ملت ايران،متشكل از انواع اقوام و گروه هاي ديگر، كه با گذشت تاريخ در پهنه گسترده سرزمين ايران با يكديگر بسربرده اند وداراي سابقه تاريخي چند هزار ساله ميباشد. ملت ايران داراي خصوصيت چند فرهنگي ( Multi-Cultural ) است كه در سرزمين به رسميت شناخته شده تاريخي كه متاثر از معاهدات و قوانين بين المللي ميباشد، مقيمند. افراد اين جامعه داراي حق مهاجرت آزادانه به تمام ممالك دنيا را دارا ميباشند. با اين عمل مهاجرين ميتوانند مليت (وابسته به ملت و كشور ايران بودن) خود را تغيير داده و مليت ديگري را انتخاب نمايند. ايرانيان تابع آمريكا اگر تابعيت ايراني خود را رسما لغو نمايند، ديگر عضوي از ملت ايران نيستند، در عين حال در آمريكا به عنوان "ايرانيان-آمريكن " مثل "عرب- آمريكن" ويا "ايتالين-آمريكن"، شناخته شده و به يكي از اقليت هاي ملي آمريكا، تبديل شده و عضوي از جامعه "چند فرهنگي آمريكا"American Multi-Culturalism) ) محسوب ميشوند. بنابراين مليت افراد قابل تغيير است. مباحث مربوط به درجه وابستگي افراد ترك تابعيت داده نسل اول و دوم و الي آخر، در علوم اجتماعي به تفسيل مورد مطالعه قرار گرفته است كه از حوصله اين مقاله خارج است.

ملت-دولت، مفهوم جديدي است كه تقريبا برابر دولت ملي است.Nation- State) ) و

يك شكل مشخص از دولت است كه تضمين كننده حاكميت سرزميني براي ملت معيني است و حقانيت و يا قانونيت خود را از اجراي همين امر بدست ميآورد.

در علوم سياسي مفهوم ملت-دولت مختص اغلب حاكميت هاي سياسي موجودند.

ملت-دولت ايده آل، مفهوم ديگري است كه در آن كشور فقط يك ملت موجود باشد و اقليت هاي ملي و يا مذهبي ديگري وجود نداشته باشند. بعضي از گروه هاي تجزيه طلب ايراني در پي استقرار ملت-دولت ايده آل بر اساس قوميت بلوچ و يا كرد ميباشند.

قوم، هگل مينويسد كه اولين امپراتوري جهان با گرد همايي اقوام در ايران ساماندهي شد. تعريف متداول قوم به گروهي اجتماعي اطلاق ميگردد كه داراي ويژگي هاي تاريخي، اصل و نصبي (نژادي- اكنون ثابت شده است كه تمامي انسان هاي روي كره زمين داراي 9/99 % زنجيره (DNA) مشترك بوده و مباحث مربوط به تفاوت هاي نژادي، بيشتر بر اساس تعصبات و خود بزرگ بيني ها و ناداني هاي علمي بوده است.) و زباني يكسان هستند و در آن همبستگي هاي فاميلي و خوني رل مهمي را بازي مينمايد. معمولا قوم متشكل از چند قبيله و يا طايفه است. گروهي از افراد جامعه كه اكثرا داراي مشتركات خوني، فرهنگي و زباني هستند.

قبيله اصولا داراي خصلت خانداني بوده و اعتبار خود را از طريق پدر و يا پدر قديمي و يا پدر اسطوره اي بدست ميآورد. طايفه به قبيله اي گفته ميشود كه در مكاني روستائي اقامت دائمي داشته باشند. اگر قومي داراي خصلت سيار باشد و در فصول سال ييلاق و قشلاق بعمل آورد آنرا ايل مينامند. ايل به سهم خود داراي چند تيره هستند. ايلات ايران كه اكثرا چادر نشينند، عمدتا به امر دامداري مشغولند. در نتيجه چادر نشيني آنان يك امر واجب و حياتي است. خيلي از عشاير ايلياتي ايران با گذشت زمان و رشد جمعيت در مناطق روستائي و شهري خود ساخته، اقامت يافته و با تعداد كمتري به مسائل حشام داري ميپردازند. وجود جاده ها و وسائل نقليه مدرن لزوم همراهي تمامي اعضاي خانواده ها در موارد ييلاق و قشلاق را از بين برده است.

تيره متشكل از چند دودمان است و دودمان به معني خانواده مشخصي است. معمولا اصل و نصب دودمانهاي درون هر تيره به پدرخوانده آن تيره بر گشته كه نام تيره نيز از آن شخص برخاسته است.

عشيره نيز در روابط قومي مورد استفاده قرار ميگيرد و معني خويشان و تبار اهل خانه را ميدهد.

طايفه متشكل از چند تيره است. اسامي طوايف يا بر اساس خاندان بزرگ قديمي و يا بر اساس محل و مكان حوزه فعاليت هر طايفه ميباشد.) Clan)

مناسبات جاري در ايل و قبيله و قوم بر اساس خويشاوندي و رابطه هاي خان سالاري و ايل سالاري استوار است و در نتيجه وفاداري اعضاي هر قوم و قبيله و ايل و تيره و طايفه به سران موجود و قوي هر يك از اين جماعات است و نه به دولت كل كشور. جهت گيري سران اين جماعات در قبال دولت حاكم بر كشور، تعيين كننده جهت گيري كل اعضاي هر يك از جماعات ميباشد. تعصبات قومي كه براساس زبان و آداب و رسوم و چشم و همچشمي هاي جاري بوجود آمده اند تا سرحد "مقدس" بودن مفاهيم "خودي" در برابر بدي و زشتي و ضعف قوم و ايل و قبيله ديگر متبلور ميشود. در موارد جنائي از اصل پرداخت دسته جمعي خونبها استفاده ميشود.

در عين حال موجوديت تاريخي اقوام و قبايل و ايلات و طوايف و تيره هاي مختلف و گسترده در جامعه ايران، تبلوري از زيبائيهاي فرهنگي جامعه و ملت ايرانزمين است. ايران رنگين كمان فرهنگي است كه داراي فصل مشترك هاي غني  تاريخي در زمينه هاي فرهنگي، اجتماعي و انساني است. آنچه مهم است آنست كه در زمينه هاي حيات و حق و حقوق هاي سياسي و اقتصادي، تمامي شهروندان ايران بويژه اقوام و ساير گروه هاي فرهنگي و مذهبي جامعه داراي سهم معتبر و عدالت خواهانه اي از گستره دست آوردهاي طبيعي و معنوي جامعه مدني و مدرن ايران داشته باشند.

اقوام و طوايف ايران هر يك داراي تقسيم بندي هاي ويژه خود هستند. در زير اين تقسيم بندي ها را بر اساس مقاله معتبر آقاي حسن بهگر تحت عنوان "مساله اقوام در ايران، مشكلات و چاره ها" وبا اجازه ايشان آورده شده است.

روش نامگذاري از اين قرار است كه ايلات و طوايف پارسي زبان از پسوند "وند" و يا "ي" ، ايلات ترك زبان از پسوند "لو" و طوايف لر و بختياري از پسوند "هوز" و طوايف بلوچ از پسوند "زايي" و يا "زهي" استفاده مينمايند. اصولا پسوند "وند"، "زايي" و "زهي" معادل پسوند "زاده" در زبان فارسي است.

ساختمان اجتماعي سنتي بختياري ها به ترتيب عبارتند از:

بهون؛ اولاد؛ تش؛ تيره؛ طايفه؛ ايل؛ بزرگ ايل.

بختياري ها به دو شاخه چهار لنگ و هفت لنگ تقسيم شده اند.

ساختمان اجتماعي سنتي ايل در لرستان به ترتيب عبارتند از:

حونه؛ بووه؛ تيره؛ طايفه؛ ايل.

ساختمان اجتماعي ايلات قشقائي عبارتند از:

او؛ بيله؛ بنكو؛ تيره؛ طايفه؛ ايل.

ساختمان اجتماعي ايلات بلوچ عبارتند از:

گس؛ پسرند؛ زات؛ طايفه؛ ايل.

طوايفي مثل يار احمدزايي؛ اسماعيل زايي؛ مري؛ نارويي؛ مباركي؛ ريگي و بركزايي از جمله ايلات بلوچ ميباشند.

ساختمان اجتماعي ايلات عرب خوزستان عبارتند از:

بيت؛ بنت عم؛ اولاد؛ تيره؛ ايل.

ساختمان اجتماعي ايلات باصري عبارتند از:

خانواده؛ اولاد؛ تيره؛ ايل.

ساختمان اجتماعي ايلات تركمن ( يموت) عبارتند از:

اي؛ -- ؛ اوتليق؛ طايفه؛ -- ؛ ايل.

قوم كرد ايران متشكل از ايلات بزرگ و مهمي مثل زنگنه؛ كلهر؛ اردلان و شكاك در مناطق غربي كشور هستند. بعضي از ايلات كرد با ايلات ترك در هم آميخته و تحت تاثير زبان و مذهب ترك قرار گرفتند. از جمله شادلو ها؛ شقاقي ها؛ قراچورلو ها؛ دنبلي ها و افشاريه.

ايلات ترك زبان ايران شامل قاجارها، افشارها، شاهسون ها و اينانلوها؛ نفرها و بهارلو ها و عشاير قشقايي كه داراي طوايف و ايلات و تيره هاي بسياري ميباشند.

مهم آنكه افراد هر جامعه و يا قوم ميتوانند مليت خود را عوض نمايند ولي هويت قومي آنان قابل تعويض و جدائي نيست.

يكي از قديمي ترين طايفه هاي موجود جهان طايفه سورن پهلاو است كه به 111 سال قبل از ميلاد بر ميگردد. بزرگترين طايفه حاكم ايران از دوران اشكانيان بنام "ويسپورز" (بعد ميلاد 224 الي قبل ميلاد 248) داراي هفت فاميل بود. دو تاي آنها بنام سورن و كارن داراي نام فاميل پهلاو به معني اشكانيان بودند. اينها از شعبه اقوام آريا بنام پارني بودند كه به هند و ايراني معروف است و بخشي از اقوام عضو كنفدراسيون "دهاء" محسوب ميشدند.اينها در تربيت اسب و سوار كاري و تير و كمان، زبانزد دوران خود بودند.

جوامع داراي رشد تكاملي خود هستند. گر چه بعضي آهسته تر اين راه را مي پيمايند ولي روند تكامل يكي است. بشر از دوره گردي به اسكان؛ از دهداري به شهريت و از شهريت به عصر مدرن ملت و كشور قدم گذاشت. اكنون كه صحبت از دهكده كوچك جهاني در ميان است و جهاني شدن روند آتي بشريت را قلم ميزند، قدر مسلم با تكيه بر مسائل قومي و رشد قومي گرائي كه نتيجه اش بجز جنگ هاي خانوادگي و در بدري مردمان نيست، نمي توان در جهت رشد جوامع بسوي آزادي هاي فردي و اجتماعي و دموكراسي قدم مثبتي بر داشت." افزون بر اين حكومت بر اساس قوميت تامين كننده دموكراسي و آزادي نيست".

 

                                    ليست كشورهاي فدرال دنيا

1-   آرژانتين، 23 استان و 1 بخش

2-   استراليا، 6 ايالت، 1 بخش، 1 سرزمين بزرگ، چند سرزمين كوچك

3-   اطريش، 9 ايالت (باندنسلندر)

4-   بلژيك، 3 ناحيه، 3 جمعيت زباني

5-   بوسنيا و هرزگوينا، 2 واحد، 1 منطقه تحت نظارت بين الملل

6-   برزيل، 26 ايالت، 1 بخش فدرال، 5561 مركزيت شهري

7-   كانادا، 10 استان، 3 سرزمين

8-   كوموروس، 3 جزيره

9-   اتيوپي، 9 ناحيه ( ريجن)، 2 شهر ثپت شده

10-                      آلمان، 16 ايالت (باندنسلندر) و يا ( لندر)

11-                      هندوستان، 28 ايالت، 7 سرزمين متحد

12-                      عراق، 18 فرمانداري، 1 ناحيه خودمختار

13-                      مالزي، 13 ايالت، 3 سرزمين فدرال

14-                      مكزيك، 31 ايالت، 1 بخش فدرال

15-                      اف اس مكرونيزيا، 4 ايالت

16-                      نيجريه، 36 ايالت، 1 سرزمين

17-                      پاكستان، 4 ايالت، 4 سرزمين فدرال

18-                      روسيه، 48 ابلاست، 21 جمهوري، 10 اوكروكس خود مختار، 7 كرايز، 2 شهر فدرال

19-                      سنت كتس و نويس، 2 جزيره و 14 كليسا

20-                      اسپانيا، 17 ناحيه خود مختار، 2 شهر خود مختار

21-                      سودان، 26 ايالت

22-                      سوئيس، 26 كانتون

23-                      امارات عربي متحد، 7 امير نشين

24-                      ايالات متحده، 50 ايالت، 1 بخش فدرال(واشنگتن)، 1 سرزمين ثپت شده،13 سرزمين ثپت نشده

25-                      ونزوئلا، 23 ايالت، 1 بخش فدرال

چنانكه مشاهده ميشود، 25 كشور در جهان داراي نظام فدرال ميباشند كه قريب 40% جمعيت دنيا را در بر ميگيرد.

(1) ترجمه كلمات سياسي بالا:

 استان= (Province)؛ بخش=(District)؛ ايالت= (State)؛ سرزمين=(Territories)؛ فرمانداري= (Governorates)؛ بخش فدرال= شهر مستقل مقر دولت فدرال مثل واشنگتن در آمريكا(Federal City)؛ ناحيه= (Regions)؛ منطقه= (Zone)؛ واحد موجود= (Entities)؛ ثپت شده= (Chartered).

                              نظام هاي فدرال مضمحل شده

1-   كنفدراسيون ايالات آمريكا (1865-1861)

2-   اتحاد جماهير شوروي (1991-1922)

3-   ايالات متحد آمريكاي مركزي (1938-1823)

4-   آفريقاي غربي فرانسه (1958-1904)

5-    خط استواي آفريقائي فرانسه (1960-1910)

6-   جمهوري فدرال سوسياليستي يوگوسلاوي (1992-1945)

7-   جمهوري فدرال يوگوسلاوي (2006-1992)

8-   ايالات فدراتيو مالزي (1946-1896)

9-   اتحاديه مالزي ( 1948-1946)

10-                      فدراسيون مالزي (1963-1948)

11-                      فدراسيون روديزيا و نيازالند (1963-1953)

12-                      فدراسيون وست انديز (1962-1958)

13-                      فدراسيون مالي (1960-1959)

14-                      جمهوري فدرال كامرون (1972-1961)

15-                      فدراسيون عربستان جنوبي (1967-1962)، زير نظر انگليس

16-                      چكوسلواكيا، (1992-1969)

17-                      اوگاندا، (1967-1962)

18-                      فدراسيون امپريال، (1919-1884)

 

  عوامل از بين رفتن نظام هاي فدرال گوناگونند. بعضي بازمانده دول استعماري بودند و بر اثر مبارزات ضد استعماري از بين رفتند. بعضي به علت خودخواهي ها و جاه طلبي هاي سران با نفوذ هر منطقه، از هم پاشيدند. بعضي بازمانده نظام سوسياليتي بودند كه با فروپاشي آن نظام، وابستگان كشوري اشان از بين رفتند. بعضي نيز زاده شرايط بعد از جنك جهاني دوم بودند كه با گذشت زمان از بين رفتند. قدر مسلم اگر اجزاء تشكيل دهنده يك نظام فدرالي بر اساس منافع و نيازهاي مشترك آنان بر گرد يكديگر تجمع ننمايند و مشتركا خواستار استقرار نوعي از نظام فدرالي نباشند، ايجاد آن نظام عاقبت خوشي نخواهد داشت. كساني كه هم اكنون معتقدند كه "شهروندي برآورنده خواست اقوام نيست"، خواهان تجزيه و استقلال بر اساس سرزمين قومي خود هستند. اينها تا چندي پيش خواهان نظام فدرالي براي ايران بودند. لازمه نظام فدرال خواست همزيستي مسالمت آميز، بر اساس قوانين اساسي هر جامعه است.

 

                           راه رسيدن به نظام فدرال

 

شرايط هر كشور متفاوت است در نتيجه دستيابي به نظام فدرالي، داراي شرايط ويژه خود ميباشد. يك سري از كشورها در گذشته به لحاظ ايجاد كشوري قوي و ثروتمند، فدراليسم را پذيرفتند مثل آمريكا. يك سري به لحاظ حفظ وحدت داخلي مثل سوئيس و بلژيك. يك سري از كشورها از بطن مبارزات ضد استعماري به استقلال رسيدند و ازآنجا كه مسائل استقلال و دموكراسي برايشان به يك ايده آل سرنوشت ساز تبديل شده بود، در انتخاب نوع دولت جديد و مقطع نگارش و تصويب قوانين اساسي، نظام فدرال را بر ساير نظام ها ترجيح دادند. مثل هندوستان و پاكستان و نيجريه. عده اي از كشورها تحت هدايت كشورهاي استعماري، نظام فدرالي را پذيرفتند مثل امارات عربي و سودان. يك سري از كشورها تحت شرايط اختتام جنگ و در شرايط شكست خورده اين نظام را پذيرفتند مثل آلمان و هرزگوينا. اخيرا نيز بلژيك بخاطر حفظ وحدت كشوري سه جزء بازمانده از جنگ و جدل هاي گذشته با توجه به مسائل زبان و فرهنگ و سرزميني ويژه در هر ناحيه، به نظام فدرالي پيوستند.

بنابراين راه و روش واحد و روشني براي رسيدن به نظام فدرال موجود نيست. كشورهائي كه سنتا داراي نظام مركزي قوي بوده اند، ابزار مقاومت بسياري در ممانعت از پذيرش فدراليسم در اختيار دارند. نظام هاي متمركز قدرتمند با در دست داشتن نظام اداري پيچيده، ارتش قوي، اركان هاي تبليغاتي، افكاري را كه در جهت تضعيف قدرت دولتي عمل مينمايند بشدت سركوب ميكنند. وانگهي روند پذيرش نظام فدرال يك روند دسته جمعي است. اقشار مختلف جامعه ميبايستي هم داراي شناخت از نظام فدرالي باشند و هم در امر پذيرش آن تمايل داشته باشند. در هيچ كشوري صرفا بخاطر آنكه يكي از اقوام يا گروه اجتماعي در خواست نوع ديگري از نظام دولتي را مينمايد، حاضر به تغيير نظام موجود نمي شود. بعضي اعتقادات و باورهاي تاريخي آنچنان در اركان زهني افراد جامعه نسوخ پيدا نموده است كه بسادگي قابل تغيير نيستند. به عنوان مثال كشور چين بسيار بزرگ و پر جمعيت است و داراي انواع اقليت هاي قومي و ملي است. بخشي از سرزمين آن به كشوري معتبر و پيشرفته در سطح جهاني تبديل شده است و با تفكرات آزاديخواهانه امروزي منطقا ميتوان به اين نتيجه رسيد كه چين نيازي به تايوان ندارد و امر جدائي آن يك امر تاريخي و تمام شده است. پس چگونه است كه چين تا كنون استقلال كشوري تايوان را نپذيرفته است؟ قدر مسلم عده زيادي از مردم تايوان خواهان استقلال آنند ولي چين بزرگ ادعاي يكي بودن را تا پاي جنگ خانمانسوز با تايوانيها و آمريكائيان، كماكان در دستور سياست دولتي خود قرار داده است. با چنين زهنيتي آيا ميتوان تصور نمود كه تز حق خودمختاري تا سرحد جدائي را مردم و هر نوع دولت حاكم در ايران پذيرا باشند؟ آيا مرزهاي جغرافيائي كنوني ايران امر مقدسي است؟ مقدس بودن يك مفهوم الهي است و به مسائل سرزميني قاعدتا نبايد، اطلاق شود. اما مرزهاي كنوني ايران زاده جنگهاي تحميلي روسيه تزاري و امپراطوري انگليس است.  خاطرات شكست ها و دسيسه ها  و از دست دادن سرزمين ها، براي روان هر ايراني دلخراش است. با توجه به دست داشتن بيگانگان در امر از دست دادن سرزمين هاي اجدادي، موضوع استقلال طلبي ايرانيان و پاسداري از سرزمين هاي رسمي كنوني به يك امر حياتي و تا به سطح باور ديني مقدس بودن ارتقاء يافته است. نبايد به اين زهنيت كم بها داد.

تنها كشورهائي كه در حال تلاشي و از هم پاشيدگي قرار گرفته اند و بخش بزرگي از مردمان آن به اضافه نخبگان آن جامعه آگاهانه در پي استقرار نظام فدرالي هستند، داراي شرايط عيني براي پيوستن بدان نظام، ميباشند.

ايران و ايرانيان در برابر تجاوز صدام حسين 8 سال مقاومت نمودند. جنگي كه ميتوانست بخشهاي بزرگي از خوزستان و كردستان را از كشور جدا سازد. ولي رشادت و توانائي عملي و پشتيباني تمام ملت ايران مانع از جداسازي و تغيير مرزها شد. اكنون ايران نه از نظر نظامي ضعيف است و نه قدرت دولتيش در حال فروپاشيدن. بنابر اين آنچه ميبايست در دستور كار سياسي گروه هاي سياسي و ديني و قومي و ساير اقشار گسترده ملت ايران قرار گيرد همانا مبارزه براي يك جامعه آزاد، دموكرات منش، پيشرفته و مدرن است.

در قانون اساسي جمهوري اسلامي ايران آمده است:

اصل پانزدهم:

زبان و خط رسمي و مشترك مردم ايران فارسي است. اسناد و مكاتبات و متون رسمي و كتب درسي بايد با اين زبان و خط باشد ولي استفاده از زبان هاي محلي و قومي در مطبوعات و رسانه هاي گروهي و تدريس ادبيات آنها در مدارس، در كنار زبان فارسي آزاد است.

اصل شانزدهم:

از آنجا كه زبان قرآن و علوم و معارف اسلامي عربي است و ادبيات فارسي كاملا با آن آميخته است اين زبان بايد پس از دوره ابتدائي تا پايان دوره متوسطه در همه كلاسها و در همه رشته ها تدريس شود.

اصل نوزدهم:

مردم ايران از هر قوم و قبيله كه باشند از حقوق مساوي برخوردارند و رنگ، نژاد، زبان و مانند اينها سبب امتياز نخواهد بود.

اين اصول كه در شرايط حاكم پس از انقلاب تصويب شدند، نسبتا خوب اند.

 

بزرگترين مساله اقوام ايران مسائل مربوط به حق تعليم و آموزش به زبان مادري، عدالت اقتصادي و سهيم بودن در سرنوشت سياسي كشور و مسائل خودگرداني هاي اداري و اجتماعي است. تمامي آزاديخواهان ايران با امر رسيدگي به اين موازين و ساير موازين مورد نظر هر يك از اقوام كه در اينجا ذكر نشده، موافقت داشته و حاضرند در محيطي حرفه اي براي رسيدن به اهداف مورد نظر، اقدامات لازم  و راهبردي را مورد توجه قرار دهند.

 توجه به تجربيات هندوستان، نخجوان، اتيوپي (شباهت هاي تاريخي) و ساير ملل از ملزمات مطالعه فدراليسم است. طرح پيش نويس قانون اساسي جمهوري فدرال ايران توسط شوراي موقت سوسيليست هاي ايران،  مدل آلمان را در دستور كار خود قرار داده كه با شرايط ايران چندان سازگار نيست گرچه فدراليسم را بر پايه استان هاي كشور قرار داده است. حزب دموكرات كردستان و بعضي از سياسيون ترك زبان، فدراليسم را بر اساس قوميت تبليغ مينمايند. نا گفته نماند كه عده اي از وابستگان به ممالك خارجي هم اكنون كشور شاهنشاهي بلوچستان را اعلام و علي الحساب پايتختشان در اورشليم است!

 

فدراليسم مفهومي است كه متقاضي بايد خود آنرا فرا گرفته و با مخالفين به بحث اقناعي بپردازد.

نابرده رنج، گنج ميسر نميشود

 

 محمد اقتداري  -  واشنگتن  

 

سخنراني در سمينار اقوام، دانشگاه كلومبيا، نيويورك، 3 دسامبر 2006

12729 Lee Jackson Mem. Hwy Fairfax, VA 22033-2212

Tel:703-968-7655 Fax:703-968-0835                              

                                            Eghtedarimklar@yahoo.com