نشريه اينترنتي جنبش سوسياليستي
نشريه سازمان سوسياليست هاي ايران ـ سوسياليست هاي طرفدار راه مصدق

www.ois-iran.com
socialistha@ois-iran.com

 

 

 

مشمئز کننده بود

احمد شيرزاد

از سپيداران

 

احساس بسيار بدي نسبت به حضور دو تن از اعضاي سابق دفتر تحكيم در سناي آمريكا دارم. شايد جوانها فكر كنند من قديمي ام و با پارادايم هاي دهه 60 خو گرفته ام. شايد براي برخي امروزيها چيزي به نام غرور ملي مفهوم رنگ باختهاي باشد كه فقط براي كتابهاي تاريخ و مسابقات ورزشي به درد ميخورد. اما من هر كار كنم نميتوانم خود را قانع كنم كه دو جواني كه طي سالهاي اخير به سهم خودشان براي جنبش دانشجويي كار كردند، زحمت كشيدند و صدمه خوردند بروند مقابل سناتورهاي آمريكايي و از جامعه بين الملل (يعني در واقع از آنها) تقاضاي "حمايت علمي و معنوي از مطالبات دموكراتيك مردم ايران" داشته باشند. تصور من اين است كه اين نوع درخواست براي هر ايراني كه هنوز از غرور ملي خود چندان فاصله اي نگرفته، بسيار مشمئز كننده است.

افشاري در آنجا از بازداشتگاه خود، سه سال زندان ناعادلانه، چهار صد روز سلول انفرادي، شكنجه هاي جسمي و روحي، بي خوابي هاي متوالي و بارها تهديد به اعدام سخن گفته است. رواياتي كه نظير آن توسط افراد مختلف بارها مطرح شده و هيچ دادخواهي صورت نگرفته است. من به عنوان يك ايراني از اينكه در كشورم باندهاي قدرتي وجود دارند كه بي محابا از پرسش قانون، چنين فجايعي ميآفرينند احساس ننگ ميكنم. اما به مراتب از طرح اين شكواها در مقابل كساني كه براي دهه هاي متوالي يك رژيم كودتايي و ناقض حقوق بشر را در ايران روي كار آوردند بيشتر احساس شرم و سرافكندگي دارم.

افشاري و عطري يادشان رفته وارث جنبش دانشجويي هستند كه هر سال 16 آذر ماه سرودش گوش نواز است و آن سرود حكايت خون سه شهيدي است كه رژيم سركوبگر شاه آنها را در مقابل معاون رئيس جمهور آمريكا قرباني كرد. مشكل از اينجا ناشي مي شود كه برخي از بچه هاي جوان كه اگر جايگاه و شأن سياسي خود را درست بشناسند، در كنار ساير اقشار ملت در يك حركت عميق دموكراسي خواهانه تأثيرگذارند، بريده از پيشنيه و تاريخ ايران زمين و حتي بخشهاي نزديك به خودشان بسيار عجله دارند كه رهبر شوند. آنها در برآورد نقش قبلي خود نيز بسيار دچار توهم اند، آنجا كه عطري مدعي است: "جنبش دانشجويي همراه با روشنفكران و برخي از گروههاي سياسي تحول خواه، پايه گذار حركت رفرميستي دوم خرداد شد."

اكنون زمان تجزيه و تحليل همه خطاها نيست. اما نبايد فراموش كنيم كه طي دوران اصلاحات در عين حال كه از برخي مسامحه کاری ها و كوتاه آمدن هاي مفرط، و نيز برخي پارادايم هاي به ظاهر انقلابي چپهاي قديمي صدمه خورديم، از تعجيل ها، شتابزدگي ها، رهبري طلبي ها، عدم واقع بيني ها، هنجارشكني ها و اقدامات فردي و راديكال كساني كه ميخواستند يك شبه جامعه و مناسبات سياس حاكم بر آن را تغيير دهند، نيز كم آسيب نديديم. نيروهايي كه سر سوزني به مشورت با ديگران اعتقاد نداشتند، از بناي نساخته اصلاحات عبور كردند، حركتهايي به راه انداختند كه خود توانايي هدايت و رهبري آن را نداشتند، اعتقادي به كار جمعي و حركت مشترك نداشتند و ديكتاتورمآبانه تنها شراكت در آنچه صددرصد باب ميلشان بود را قبول داشتند و در عين حال از ديگران توقع داشتند كه در هر هزينهاي كه آنها با اقدامات تكروانه خود به بار ميآورند شريك شويد.

افتخار ميكنم كه در هر حادثه اي كه در دوران مجلس ششم براي جنبش دانشجوي رخ داد، ما و دوستانمان عكس العمل قانوني در حد مقدورات خود را داشتيم و به حمايت از آنها برخاستيم. اين وظيفه ما بود و هرگز منتي در آن نيست. اما به ياد دارم كه در همان جريان بازداشت غيرقانوني افشاري (و همزمان بازداشت مهندس سحابي و ديگران) به كرات در نطق ها و تذكرات از جفايي كه بر آنها ميشد ياد كرديم و حداقل در دو مورد نيز نامه هايي با امضاي زياد از تريبون مجلس خوانده شد و نيز نامه هايي به رئيس قوه قضائيه نوشته شد. ما هرگز به خود اجازه نميداديم و نميدهيم كه اگر اختلافات ديدگاه و تحليل با كساني داشتيم و حتي روشهاي تندروانه آنها را نميپسنديديم نسبت به دفاع از حقوق آنان كوتاه بياييم.

دستگيريها و بازداشتهاي غيرقانوني، استفاده از روشهاي ناهنجار و نامتعارف در برخورد با زندانيان سياسي، محاكمات مسئله دار و شكستن مرزهاي قانون توسط باندهاي قدرت در اين چند سال تيشه هاي بي رحمانه اي بر ريشه جامعه ايران زده است. از اين بازداشتها، اعمال فشارها، توبه نامه امضا كردن ها، براندن سياسيون در زندانها، مصاحبه هاي توام با ندامت و امثال اين رخدادها در طي اين ساليان همه آسيب ديده اند . پيكر ايران زخمي است از اين تازيانه هاي بيخردي. هم جناح راست حاكميت خود را بي آبرو كرد و هم اصلاح طلبان ناتوان از مطالبه حقوق مردم جلوه گر شدند. و در اين ميان آنچه برآمد ظهور جمعي لاف زن و مدعي بود كه مي خواهند به يمن بادهاي نفتي يك ساله ايران را بهشت زمين كنند و البته تب تندشان در اندك زماني خواهد چاييد.
با وجود اين زخم هاي چركين، هرگز نسبت به كساني كه پس از هفته ها يا ماهها فشار، مقابل دوربين تلويزيون ظاهر ميشدند و اظهار ندامت ميكردند احساس اشمئزاز نداشتيم و نميتوانستيم از آنها توقع مقاومت قهرمانانه داشته باشيم. وضعيت آنان براي همه نيروهاي سياسي قابل درك بود و هرگز كسي اين موارد را در قضاوتش در مورد شخصيت افراد دخالت نميداد. اما قرار گرفتن در مقابل سناتورهاي آمريكايي و درد دل با آنها در ميان گذاشتن انصافا كراهت آور است.
ما هرگز نيروهاي سخيف و بي هنري كه از شعار "مرگ بر آمريكا" براي خود "نان داني" درست كرده اند و مواضع ضدآمريكايي براي آنها يك اداي كليشه اي و تكراري است را نميتوانيم واجد اصالت سياسي تشخيص دهيم. در عين حال نه اكنون و از سر استيصال در پرونده هسته اي، بلكه از آن زمان كه در مجلس بوديم به صراحت و روشني از برقراري روابط شفاف و ديپلماتيك و گفتگوي آبرومندانه با دولت ايالات متحده دفاع ميكرديم و حتي پيشنهاد داديم كه در گام نخست ارتباط متقابل ميان نمايندگان مجلس ايران و مجالس آمريكا در دستور كار قرار گيرد. اما ميان يك رابطه رسمي و ديپلماتيك كه در آن مقامات رسمي يك كشور با حفظ شأن و حرمت ملت ايران با همتايان خارجي خود ارتباط برقرار ميكنند با ديدار و گفتگويي كه از موضع غيرمسئول و بر سبيل بيان دردها و مشكلات مردم ايران در جمع كساني كه در تاريخ 50 ساله ايران و منطقه، قطعا خودشان مسئول بسياري از آن دردها هستند، تفاوت از زمين تا آسمان است.

براي جلب توجه صلح دوستان ودموكراسي خواهان دلسوز در سطح جهان راه هاي بسيار بهتر و عاقلانه تري وجود داشت. خامي و كم تجربگي سياسي، دو يار قديمي جنبش دانشجويي را به اشتباهي تاريخي انداخت كه بيشك جبران آن براي ايشان دشوار است. خوشحالم كه خانم حقيقت جو در اين دام نيفتاد. يك نيروي سياسي بايد با پختگي بيشتري در عرصه وارد شود. پاسخ مثبت به هر دعوتي براي حضور در هر جمع و محلي حاكي از دستپاچگي براي ايفاي نقش سياسي است. سياست راه دراز مدتي است. بدون صبر و تمأنينه، آدم در راه باريكه ها دچار سقوط ميشود.

اميدوارم بچه هاي تحكيم در داخل كشور به سرعت بتوانند مسئله را جمع كنند و بابت اين اقدام نسنجيده دچار خلجان و دو دستگي نشوند. كار زشت و ناپسند را بايد بي محابا تقبيح كرد. كمترين ترديدي در اين امر دشواريهاي بسياري در ارتباط با مردمی که نمی توانند آن را هضم کنند به دنبال خواهد داشت. ارتباطات عاطفي با دوستان قديمي نبايد، مانع تشخيص درست شود. من هم عليرضا و اكبر را دوست داشتم اما حاضر نيستم منافع ايران را فداي سلام و عليك های قديمي كنم.