نشريه اينترنتي جنبش سوسياليستي
نشريه سازمان سوسياليست هاي ايران ـ سوسياليست هاي طرفدار راه مصدق

www.ois-iran.com
socialistha@ois-iran.com

 

 

پرونده هسته اى ايران، شوراى امنيت و اپوزيسيون


كامران صفايى

به نقل از سايت روشنگري


*از هم اكنون دوره پس از شوراى امنيت شروع شده است...با آغاز اين دوره جديد، اتخاد رويه در برابر رژيم جمهورى اسلامى همانقدر اهميت مى يابد كه در برابر سياست هاى آمريكا در قبال ايران....

 


روشنگرى: ارجاع پرونده هسته اى ايران به شوراى امنيت، در صورتى كه اتفاق پيش بينى نشده اى حادث نگردد تقريبا قطعيت يافته است. مى توان گفت كه از هم اكنون دوره پس از شوراى امنيت شروع شده و گمانه زنى ها در باره اقداماتى كه بويژه آمريكا در اين شورا پيشنهاد خواهد كرد در كانون توجه و تمركز قرار گرفته است. با آغاز اين دوره جديد، اتخاد رويه در برابر رژيم جمهورى اسلامى همانقدر اهميت مى يابد كه در برابر سياست هاى آمريكا. آيا مخالفت با جمهورى اسلامى همسويى با سياست ها و نقشه هاى آمريكا در قبال ايران را موجه مى سازد؟ و برعكس، آيا مخالفت با سياست هاى آمريكا و دولت هاى غربى مى تواند بهانه اى براى همسويى با رژيم جمهورى اسلامى گردد؟ "اپوزيسيون" خواسته و ناخواسته، ناگزير است به اين پرسش كليدى پاسخ دهد و مى دهد و داده است.
جاى خوشوقتى بسيار و يك نقطه قوت قابل اتكاست كه حداقل در خارج از كشور نيروى سياسى جدى اى را نمى توان يافت كه به نام اپوزيسيون، دوره جديد را به پوششى براى همسويى با سياست هاى رژيم سركوبگر مذهبى حاكم بر كشور تبديل كرده باشد. سياست رژيم در ميان ايرانيان خارج از كشور و گروههاى سياسى همچنان در انزواست و احتمال رفتن پرونده هسته اى ايران به شوراى امنيت هم خوشبختانه تغييرى در آن نداده است.
از سوى ديگر گروههايى در خارج از كشور نظير مجاهدين خلق، رفراندومى ها، تعدادى از جمهوريخواهان، حزب دمكرات كردستان، گروه كومله و افرادى از دفتر تحكيم وحدت كه به خارج آمده اند، با وجود اختلافات و تفاوت برداشت ها در اين يا آن حوزه اصلى يا فرعى سياسي، در مجموع اردوى همسوى سياست هاى آمريكا در قبال ايران را تشكيل مى دهند. در اين اردو البته مى توان نيروهايى را كه رسما براى حمله نظامى آمريكا تبليغ مى كنند و در آرزوى بردن سهمى از بودجه اختصاصى كاخ سفيد هستند تا آنان كه همسويى شرميگينانه دارند و كشيدن مرزهاى تمايز با سياست آمريكا در قبال ايران را به بهانه هاى مختلف در شرايط حاضر مفيد و ضرورى نمى دانند از هم تميز داد، با اين حال سمت گيرى عمومى اردوى مزبور به سمت سياست هاى آمريكا انكار ناپذير است.
شكل گيرى اين اردو نه تصادفى است و نه ناآگاهانه و دلايل و ريشه هاى متعددى دارد كه بايد جداگانه مورد بررسى قرار گيرد و فقط به اشاره بايد گفت كه فقدان پايگاه موثر اجتماعى در ميان مردم ايران يكى از مهم ترين عوامل در سمت گيرى عناصر اردوى مزبور به سوى سياست هاى آمريكاست.
اين اردو سعى مى كند با اتكا به سركوبگرى هاى رژيم اسلامى از زير بار تناقضاتى كه همسويى با سياست هاى آمريكا دارد بگريزد. شلوغ كردن صحنه از طريق ايجاد نهادهاى خلق الساعه ظاهرا طرفدار حقوق بشر و تزريق دز بسيار بالايى از احساسات صرف ضد استبدادى در واكنش هاى روزمره عليه مظاهر گوناگون ستمگرى هاى رژيم جمهورى اسلامى دو شيوه اين گريز است. با اين حال "اپوزيسيون" مزبور و عناصر اردوى نام برده نمى توانند دائما زير فريادهاى حقوق بشرى و حملات غليظ به جمهورى اسلامى و سياست هاى تبهكارانه اش، همسرشتى واقعى خود را با همين رژيم پنهان كنند و همچنان به عنوان "دموكرات" و آزاديخواه" به خود مدال بدهند. با اعتراض صرف به جنايت هاى اين رژيم، نمى توان اعتقاد خود را به آزادى و حقوق بشر اثبات كرد. ضديت با جمهورى اسلامى و اعتقاد به لزوم بركنارى و نابودى آن، ديگر آن چنان عادى و بديهى است كه حالا ديگر حتى نمى تواند مرز مستبد با مستبد را ترسيم كند، چه رسد مرز مستبد با آزاديخواه و دمكرات را.
هيچ آزاديخواهى نمى تواند مخالف شكنجه در زندان هاى جمهورى اسلامى باشد، اما موافق شكنجه در زندان ابوغريب. هيچ آزاديخواهى نمى تواند بگويد خواستار حقوق بشر است، اما اين حقوق را از ناقضان اين حقوق تقاضا مى كند، هيچ آزاديخواهى نمى تواند بگويد كه به خاطر مخالفت با جمهورى اسلامي، بر جنايات آمريكا در عراق چشم مى بندد. زيرا شكنجه با شكنجه از منظر بشر و حقوقش هيچ فرقى با هم ندارد. چه شكنجه در زندان اوين باشد، چه شكنجه در ابوغريب. هر شكل از فرق قائل شدن بين اين دو شكنجه، تبيين نظرى و عملى جمهورى اسلامى است؛ زيرا كه اين رژيم درست بر اساس قائل شدن همين تمايز است كه ماشين سلاخى و كشتار دگرانديشان شد. نطفه ناپاك نظام جامع آپارتايد جنسي، ملي، مذهبي، سياسى رژيم جمهورى اسلامى درست در همين فرق قائل شدن بسته شد.
يك طرفدار حقوق بشر بايد همانقدر مخالف نقض حقوق بشر در زندان اوين باشد كه در زندان گوانتامو. (بخصوص و بويژه وقتى كه با اين چشم انداز روبرو باشد كه زندان دومى بخواهد جاى زندان اولى را بگيرد) يك آزاديخواه نمى تواند بگويد كه با استراق سمع در جمهورى اسلامى و پرونده سازى هاى اين رژيم براساس اين استراق سمع ها مخالف است، اما با استراق سمع توسط آمريكا در داخل آمريكا موافق است؛ نمى تواند بگويد قتل عام ايرانى ها محكوم است، اما كشتار فلسطينى ها ممدوح است. يك فعال حقوق بشر كه شكنجه و زندان و اعدام و آدم ربايى را مجاز نمى داند، بايد در حق همگان مجاز نداند، حال چه ماموران جمهورى اسلامى ربوده باشند، چه ماموران سيا. و آن كه عليه سركوب و شكنجه و كشتار مردم توسط رژيم جمهورى اسلامى فرياد مى كشد، اما سركوب و شكنجه و كشتار مردم بى دفاع توسط نيروهاى آمريكا در عراق را مانع همراهى با سياست هايش در قبال ايران نمى بيند، دمكرات نيست، مستبد است. او شكايت از ظلم به ظالم مى برد و خود در جبهه ظالمان است. او حتى اگر توسط شكنجه گران جمهورى اسلامى شكنجه شده باشد در انديشه و رفتار سياسى فرق زيادى با شكنجه گران جمهورى اسلامى ندارد و در اولين فرصت اگر امكان يابد به نام حقوق بشر شكنجه گاهى نظير شكنجه گاههاى همين جمهورى اسلامى خواهد ساخت. (البته اگر بدترش را نسازد، چون لاجوردى ها كه زمانى خودشان زندانى بودند، بدترش را ساختند) او به همان افكارى آلوده است كه شكنجه گران جمهورى اسلامى آلوده اند. تفاوت در اين است كه يكى به نام حقوق بشر به سناى ظالمان جهان پناه مى برد، يكى به نام اسلام به بارگاه ولى فقيه ايران. و اين هر دو ناروا و وقيحانه و ضد حقوق بشر و ضد آزادى است.
در شرايطى كه عناصر اردوى مزبور با برخوردارى از حمايت هاى سرشار مادى آمريكا و تمركز افكار عمومى جهان بر پرونده هسته اى ايران، صحنه را شلوغ مى كنند، و پشت قيل و قال عليه سركوبگرهاى رژيم اسلامى تلاش مى كنند قبح خودفروشى به غارتگران نفت خوار بين المللى و در راس آنها محافظه كاران كاخ سفيد را بريزند، تاكيد بر بى حد و مرز بودن حقوق بشر و لاجرم بر بى حد و مرز بودن مخالفت با ناقضان حقوق بشر در تشخيص دمكرات هاى قلابى و رياكار از آزاديخواهان و دمكرات هاى واقعى اهميت بيشترى مى يابد.
در دوره اى كه آمريكا و سياستش به يك فاكتور جدى و وزنه بسيار مهم در سياست داخلى ايران تبديل مى شود، هر كس كه مى خواهد دمكرات هاى واقعى را از قلابى و خودفروختگان را از نيروهاى مستقل بازشناسد بايد نه فقط به مرزبندى آنها با استبداد مذهبى حاكم بر كشور كه به سياست آنها در قبال سياست هاى آمريكا نيز توجه كند. هر گروه جديد "حقوق بشرى" و هر پرچم تازه اى كه بلند مى شود در دوره جديد بايد نه فقط در قبال رژيم عتيقه و پوسيده آخوندى كه در قبال آمريكا و سياست آن هم مرز خود را روشن كند. وسط اين دو، شايد باشند كسانى كه هنوز تا مدتى مى خواهند بازى كنند و نان به نرخ روز بخورند، و يا هنوز تا مدتى با غليظ تر كردن شعارها عليه ارتجاع حاكم بر كشور لنگ لنگان و شرميگنانه از دنبال استراتژى آمريكا در قبال ايران بروند، اما خودفريبي، رياكارى و هياهوهاى كاذب معمولا عمر كوتاهى دارد و در سياست نيز آن كه باد بكارد توفان مى درود.



16 اسفند 1384    04:30