نشريه اينترنتی جنبش سوسياليستی
نشريه سازمان سوسياليست های ايران ـ سوسياليست های طرفدار راه مصدق

   www.ois-iran.com
socialistha@ois-iran.com

آرشيو //      توضيح هيئت تحريريه نشريه اينترنتی « جنبش سوسياليستی» درباره مطالبی که از طريق سامانه ی سازمان سوسياليست های ايران منتشرمی شوند! ـ

آدرس لینک به این صفحه در سايت سازمان سوسياليستهای ايران:   ـ

در کلاس درس تاریخ (آقای امید)


به نقل از سايت آينده ( سايت شخصی عباس عبدی)

http://ayande.ir

امروز سالروز 30 تیر سال 1331 است که رویداد مهمی در تاریخ جدید ایران است.آقای امید هم به همین مناسبت مطلبی نوشته اند که بیشتر بر وجه عبرت آموزی رویداد تاکید شده است.و البته بخشی از مطلب که مقایسه با اوضاع سالهای اخیر است نیز حذف گردیده.


در کلاس درس تاریخ
اگر مردم سرنوشت خود را در اختیار بگیرند
( سی تیر 1331 )
-
-----------------------------------------------------------------
نویسنده آقای امید

-------------------------------
بعنوان یکی از سیاهی لشکرهای انقلاب سال 57 , تنها تحت تاثیر پچ پچ های مردم آن دوره ( راستی چرا حاکمان از این پچ پچ های مردم به خود بیم و هراس راه نمیدهند؟ در صورتی که یک ضرب المثل چینی می گوید: نم نم باران پی دیوار را و پچ پچ مردم , اعتماد را سست میکند!!), به هر حال تحت تاثیر پچ پچهای مردم آنزمان , آرزوی رفتن شاه و تغییر نظام خودمحور آن را داشتم. بدون اینکه مشکلات جامعه ی بدون چسب قدرت بعد از او , به مخیله ام خطور یا از کسی شنیده باشم!! ... بدون اینکه از چرخه استبداد – انقلاب – هرج و مرج اطلاعی داشته باشم .... بدون اینکه بدانم نفرت کاشته شده در طول استبداد بین مردم و گروههای مختلف , بعد از رفتن او چه ها خواهد کرد ... بدون اینکه بدانم کسانی هستند که بدلیل ضایع شدن منافعشان ساکت نمی نشینند و موش میدوانند .... بدون اینکه ... وقتی شاه برده شد, بدون اینکه تاریخ را بصورت عمیق و کاربردی و از جزء بکل و از کل به جزء خوانده باشم , به "اشتباه" فکر میکردم روزهای تیره و تار , روزهای شکاف بین ملت و دولت , تضادهای طبقاتی , روزهای وابستگی ... روزهای استبداد به پایان رسیده و از این به بعد, کشور با این جابجایی قدرت , روز بروز پله های ترقی و تعالی را طی خواهد کرد....
از آنروزهای امید , حدود سی سال گذشته است.... در طول این سی سال با برخورد به موانع .... و به مناسبتهای مختلف به کتاب تاریخ مخصوصا تاریخ کشورمان مراجعه کرده , متوجه شدم که بزرگترین اشتباه ما جوانان آن دوره, نخواندن و ندانستن تاریخ کشورمان بوده و گرنه ....
از آن موقع که متوجه این اشتباه اساسی و زیر بنایی خود شدم ( فراافکنی کرده!!) شکایت پیش بزرگترها و با تجربه ها بردم که چرا به من اهمیت دانستن تاریخ را نگفتید؟ ( چرا بما تجربه های گذشتگان را نگفتید؟.... ) از آنروز تصمیم "کبری" گرفتم به دوستان و خویشاوندان و هر کس که با او ارتباط دارم , دوستانه , برادرانه , ... التماسانه توصیه کنم اگر میخواهید سرنوشت خود را اساسا تغییر دهید و از این سیکل استبداد - هرج مرج - انقلاب بیرون بیایید تاریخ بخواند, تاریخ بخواند, تاریخ بخواند و درسهای آنرا در تصمیم گیریهایتان به کار برده , به دیگران نیز یادآور شود.....
در همین راستا , امروز میخواهم به مناسبت نزدیکی به سی تیر , این واقعه ی تاریخی 57 سال پیش را با شما مرور , درسهای آنرا با هم برای "آینده" بکار بریم.
...........
دکتر مصدق بعنوان نخست وزیر شاه , از دادگاه لاهه پیروز مندانه و سربلند ( دادگاه لاهه درباره ی حق ملی شدن نفت ایران) باز میگردد... اعتماد به نفسش برای از بین بردن مشکلات اساسی کشور بیشتر و بیشتر شده (ذات پیروزی اینست: "بالا رفتن اعتماد به نفس" و ذات شکست بر عکس , از دست دادن اعتماد به نفس , همینکه اینروزها در شخصیت جمعی دولت می بینیم.) .....با اعتماد به نفسی قابل توجه , تصمیم به اصلاح ساختاری و بستر سازی تصمیم گیریهای آینده میکند ..... در اولین قدم مطابق با قانون کنار گذاشته شده توسط شاه , برای برقراری حکومت مشروطه سلطنتی , از شاه می خواهد تا انتخاب وزیر جنگ کابینه را طبق قانون اساسی به عهده "نخست وزیر" انتخابی مردم بگذارد. ( لازم به گفتن است که شاه و پدرش بعنوان مدعیان قیمومیت مردم , در تمام این سالها , غیر قانونی , امتیاز انتخاب وزیر جنگ را در دست خودشان نگاه داشته بودند تا بتواند کنترل همه چیز از جمله دربار را بر ارتش حفظ کنند. )
در جریان انتخابات مجلس هفدهم، مصدق با تدبیر و چاره جویی , و با بدست آوردن رگ خواب شاه , یا معجزه ی کلمات و تحلیل ... و یا هر هنر دیگری که داشت, شاه را متقاعد کرده بود که "انتخابات مملکت در همه جا بطور آزاد و بدن اینکه توصیه ای برای انتخاب اشخاص بفرمانداران و فرماندهان ارتش بشود صورت گیرد."( به نقل قول از کتاب خاطرات و تالمات مصدق به قلم خودش )( میبینید 57 سال پیش هم ما همین مشکل امروز را در انتخابات خود داشته ایم!!) اما با وجود توافق مصدق با شاه , باز در جریان انتخابات مجلس هفدهم , ارتش به دخالت خودش ادامه داد ( گویی آنموقع هم نیش عقرب نه از ره کین بوده !! بلکه , اقتضای طبیعتش اینست!!) تا جایی که پیش از رفتن دکتر مصدق به دیوان لاهه , حدود 55 کرسی مجلس , وضع معلق و نامعلومی داشت. ....
با عمیق تر شدن شکاف و بیشتر شدن ناهماهنگی ها میان ارتش و دولت ملی دکتر مصدق در آن دوران ( مثل همه ی دوران دیگر در کشورمان ... و برای هر کس که تصمیم به اصلاح امور بدون رفتن به سمت انقلاب را داشته باشد!!) او به پشتوانه حمایت ملت و اعتماد به نفسی که از جریان ملی شدن نفت بدست آورده بود , بر حق قانونی خودش برای انتخاب وزیر جنگ اصرار کرد. ...شاه در پاسخ دکتر مصدق در عصر 25 تیرماه گفته بود: "خوب است اول من چمدان خود را ببندم بروم بعد شما این کار را تقبل کنید."( به نقل قول از کتاب خاطرات و تالمات مصدق به قلم خودش ). .... با پافشاری مصدق و اصرار شاه برای در دست نگاه داشتن این امتیاز غیر قانونی، نخست وزیر (مصدق) عصر 25 تیر استعفا میدهد. ( مسؤلان آینده , منتخبین مردم درس بگیرید!!) با پافشاری نخست وزیر قانونی بر سر یکی از اصول قانون اساسی و اصرار شاه برای حفظ و در دست نگاه داشتن این امتیاز غیر قانونی، نخست وزیر (مصدق) عصر 25 تیر استعفا میدهد!! فردای آنروز , شاه به کوری چشم مصدق, قوام السلطنه را به نخست وزیری منصوب کرد.
بعد از این استعفای شجاعانه و صادقانه ی دکتر مصدق , و عزم جزم او در مقابله با استبداد و غیر قانونی عمل نکردن , واکنش صادقانه و شجاعانه ی مردم را بعنوان آیینه رهبران شاهد بودیم.... جواب مردم تهران و شهرستانها در برابر استعفای دکترمصدق - بخصوص با محبوبیتی که داشت و با دست پر و پیروزمندانه هم از دیوان لاهه بازگشته بود- اعتراض گسترده و راهپیمایی ها و میتینگ های بزرگ خیابانی بود.
در بسیاری از شهرها از همان 26 تیر کار به درگیری با پلیس کشیده شده بود. تا جایی که قوام ( جانشین مصدق) مجبور شد اعلامیه "کشتیبان را سیاستی دگر آمد" را برای تهدید مردم صادر کند: " ... به عموم اخطار می کنم که دوره عصیان سپری شده , روز اطاعت از اوامر ونواهی حکومت فرارسیده است. کشتیبان را سیاستی دگر آمد." – قوام السلطنه 27 تیر 1331
اوج درگیری مردم با پلیس و ارتش در روز دوشنبه 30 تیر 1331 اتفاق افتاد..... دو حزب عمده آنزمان یعنی جبهه ملی و حزب توده هواداران خودشان را که کم هم نبودند به اعتصاب و تظاهرات در این روز دعوت کرده بودند.( نقش احزاب در هدایت مردم و به ثمر نشاندن خواست آنان.... همان کاری که حزب توده و جبهه ی ملی نیمه تمام گذاشتند و یکسال بعدش در وقوع کودتا از آن بازداشته شدند!! یا .... ؟؟؟) جبهه ملی در میان دانشگاهیان و بازاریان و اصناف نفوذ زیادی داشت و حزب توده هم در دانشگاه و محیط های کارگری هواداران بسیاری داشت.
در روز 30 تیر , وقتی که مردم به طرف مجلس شورای ملی در میدان بهارستان راه پیمایی می کردند به تانکهای ارتشی برخورد کردند و درگیری شدید , آغاز شد ( که نوشته اند 5 ساعت بطول انجامید) تا اینکه فرماندهان ارتش که می ترسیدند, ( همیشه در مقابل عزم جزم همینطور بوده ) که افراد تحت امرشان ( به دلیل غیر موجه بودن مقابله ی با مردم و غیر قانونی بودن سد کردن راه آنان ) به تظاهرات کنندگان ملحق شوند، بالاخره سران ارتش ( بدستور شاه ؟ یا بدون دستور شاه؟ اینرا هنوز نمیدانم) تصمیم گرفتند نیروهای ارتش را به پادگانها باز گردانند.
طبق نوشته ی روزنامه تهران مصور 24 تیر 1332 (نقل از ایران بین دو انقلاب – یرواند آبراهامیان ) ، بیشترین درگیری در بازار فرش فروشان و مناطق کارگر نشین شرق تهران و مسیر دانشگاه تا مجلس در میدان بهارستان بود....احتمالا چون رهبران احزاب در این نقاط از محبوبیت بیشتری برخوردار بودند و کار فرهنگی بیشتری برای این مناطق صورت داده بودند.....طبق نوشته ی روزنامه های آن روزها بیشتر از 250 نفر در تهران، همدان، اهواز، اصفهان و کرمانشاه در اثر این پایداری برای قانونمند کردن نظام کشته شدند....
این بهایی بود که آنروز شاه از مردم گرفت تا حاضر شود از خر شیطان پیاده شود!!.... بر اثر این چهار روز ، عصر روز 30 تیر، پیروزی مردم برای ادامه ی کار دکتر مصدق عملی شده بود..... دکتر مصدق دوباره به نخست وزیری رسید و خودش کفیل وزارت جنگ شد. ( یک قدم به عقب راندن خودمحوری شاه توسط حمایت مردم از رهبر خود) ... بلافاصله پس از 30 تیر، مصدق دوران اصلاحات اساسی را شروع که تا حدود یکسال یعنی تا کودتای 28 مرداد 32 ادامه پیدا کرد. ... ( ولی آیا دشمنان آزادی و استقلال در این مدت ساکت نشستند؟ دسیسه های آنان چه بود؟ چه شد که شاه فرار کرد؟ نقش سازمان سیا چه بود؟ چه کسانی پول گرفتند تا از پشت به مصدق خنجر بزند؟ ....
همه.... و همه ی این سؤالات در کتابهای تاریخ و روزنامه های آرشیو شده ی آنزمان ثبت شده, موجود است!!.....پیشنهاد میکنم دوستان علاقمند بخوانید تا بدانید چگونه تاریخ گذشته چراغ راه آینده بوده ... و چقدر ما در تاریکی قدم برداشته ایم.... و چرا فرزند شاه , وقتی به 28 مرداد میرسد میگوید گذشته را باید فراموش کرد و به آینده باید چشم دوخت!!.... و این چراغ چقدر میتواند راه آینده ی ما را روشن کند تا بتوانیم خود را از نفرتهای کور و از سیاهی ها و این سیکل محتوم استبداد- هرج مرج - انقلاب نجات دهیم.
در آخر از دوستان خواهشمندم به این سؤال جواب دهند که :" به نظر شما موانع موجود در سی تیر 57 سال پیش, با سی تیر امسال , چه تفاوتهایی دارد؟

-----------------

درهمین رابطه:

مجموعه ای ازمقالات، بيانيه ها، اطلاعيه ها و اعلاميه ها درباره قيام سی تیر ١٣٣١

http://www.ois-iran.com/ois-iran-3567-majmooah-ie-az-maghalat-wa-elamiyaha-dar-barahe-ghiyame-30-tir-1331.htm