نشريه اينترنتی جنبش سوسياليستی
نشريه سازمان سوسياليست های ايران ـ سوسياليست های طرفدار راه مصدق

www.ois-iran.com
socialistha@ois-iran.com

آرشيو //      توضيح هيئت تحريريه نشريه اينترنتی « جنبش سوسياليستی» درباره مطالبی که از طريق سامانه ی سازمان سوسياليست های ايران منتشرمی شوند! ـ

آدرس لینک به این صفحه در سايت سازمان سوسياليستهای ايران:   ـ

http://www.tvpn.de/ois/ois-iran-2010.htm

 

به نقل از

مجله نامه شماره 42 ـ  آبان 1384 

http://www.nashrieh-nameh.com/

 

كنفدراسيون تجربه‌اي براي همه‌ي فصول 

/ گفت‌وگو با فرامرز بياني 
بخش اول

شایا شهوق

شروع فعاليت‌هاي سياسي و اجتماعي دانشجويان ايران به پيش از تاسيس دانشگاه تهران و به اعزام دانشجو به اروپا و به‌ويژه آلمان باز مي‌گردد. به‌همين سبب دور از ذهن نيست كه در فضاي ياس و سرخوردگي پس از كودتاي 28 مرداد و افزايش عزيمت دانشجويان براي ادامه‌ي تحصيل به خارج از كشور، فعاليت‌هاي دانشجويي ايرانيان بار ديگر در بيرون مرزهاي جغرافيايي ايران دنبال شود.
كنفدراسيون دانشجويان ايراني در چنين شرايطي و با اتكا به تعدّد دانشجويان ايراني در اروپا و آمريكا شكل گرفت و پس از مدتي تبديل شد به يكي از قوي‌ترين جريان‌هاي اپوزيسيون حكومت كودتايي پهلوي. با وجودي كه كنفدراسيون يك تشكيلات دانشجويي بود، اما به جرات مي‌توان گفت كه اين جريان به‌دليل بهره‌گيري از ساختار دموكراتيك كه در تاريخ معاصر ايران مثال زدني نيست، توانست استقلال خود را از احزاب سياسي حفظ كرده و علاوه بر ارتباط مستمر با جريان‌هاي سياسي، در مقاطع مختلف ابتكار عمل مبارزه را به‌دست خود گيرد.
علاوه بر آن‌چه گفته شد فعاليت‌هاي صنفي و فرهنگي كنفدراسيون و ارتباط با جنبش‌هاي حق‌طلبانه ساير كشورها، نه تنها تاثير‌پذيري كنفدراسيون از فضاي جنبش‌هاي اجتماعي در سرتاسر دنيا را سبب مي‌شد، بلكه فعاليت‌هاي كنفدراسيون نيز متقابلاً جنبش‌هاي اجتماعي ساير ملت‌ها را تحت‌تاثير خود قرار مي‌داد.
بديهي است كندوكاو درچگونگي ساختار تشكيلاتي و رفتارهاي اين سازمان، در عرصه‌هاي سياسي، صنفي و فرهنگي مي‌تواند راهگشايي باشد براي جريان‌هاي اجتماعي و سياسي امروز ايران و به‌ويژه دانشجويان. از همين روي نشريه‌ي "نامه" قصد دارد از طريق گفت‌و‌گو با فعالان سابق كنفدراسيون، به دور از وقايع‌نگاري، ساختار تشكيلاتي اين جريان را در حد توان به نمايش‌گذارد. البته پراكندگي جغرافيايي محل سكونت فعالان سابق كنفدراسيون به دشواري اين مسير مي‌افزايد. اميد داريم تا با بهره‌گيري از بيش‌ترين توان ارتباطي، بتوانيم كاستي‌هاي اين طرح را به حداقل برسانيم.



هنوز جوان بود كه به آلمان رفت و به نبض تپنده‌ي جنبش دانشجويي خارج از كشور پيوست. حالا كه سال‌ها از آن روزها مي‌گذرد، روبه‌رويش نشسته‌ام تا به پشتوانه‌ي حضور چندباره‌اش در هيات دبيران كنفدراسيون دانشجويان ايراني خارج از كشور، با او گفت‌و‌گو كنيم و از او بشنويم كه كنفدراسيون تنها محدود به دبيرانش نبوده است. چه بسا فعالان سخت كوشي كه هيچ‌گاه هيات دبيران را تجربه نكرده‌اند. اين گفت‌و‌گو در دو بخش انجام شده است كه تقديم خوانندگان مي‌گردد. در بخش اول اين گفت‌و‌گو ساختار كنفدراسيون را به مباحثه نشستيم و در بخش دوم حضور اين تشكل را به‌عنوان تنها تجربه‌ي اتحاد عمل همه‌ي نيروهاي سياسي پي‌خواهيم گرفت.


نامه: آقاي بياني ساختار تشكيلاتي كنفدراسيون بيش‌تر جنبه‌ي صنفي داشت يا سياسي و اگر با رويكرد صنفي آغاز شد چه پروسه‌اي را طي كرد تا به فعاليت سياسي برسد؟
كنفدراسيون قبل از جهاني شدن در جلسه‌ي هايدلبرگ، جنبه‌ي اروپايي داشت. اولين نشست كنفدراسيون جهاني در پاريس تشكيل شد و اساسنامه‌ي كنفدراسيون جهاني هم در كنگره‌ي پاريس و كنگره‌ي لوزان تكميل شد. تشكيلات كنفدراسيون از ابتداي جهاني شدن با خواست‌هاي صنفي و سياسي شكل گرفت ولي در سال‌هاي بعد شاهد رشد جريان‌هاي سياسي در كنفدراسيون بوديم. واقعيت اين است كه سازمان‌هاي سياسي درون كنفدراسيون هم در كنگره‌هاي اول هدف‌هاي صنفي - سياسي را دنبال مي‌كردند. در عين‌حال مسايل ملي بعد از كودتاي 28 مرداد، مساله‌ي كاپيتولاسيون، مساله‌ي قراردادهاي كنسرسيوم اولين اثر را در كنفدراسيون مي‌گذاشت و كنفدراسيون نسبت به آن‌ها موضع‌گيري مي‌كرد. از ابتداي امر كنفدراسيون جهاني، كودتاي 28 مرداد را كه از طرف IA ‌آمريكا برنامه‌ريزي شده بود، محكوم كرد و نسبت به جريان‌هاي آن زماني موضع‌گيري‌هاي سياسي را مطرح كرد. اولين گروهي كه دستگيري بنيان‌گذاران نهضت آزادي ايران، آقايان بازرگان، طالقاني و سحابي را محكوم كرد كنفدراسيون بود. در ضمن كنفدراسيون از مرحله‌ي حرف گذشت و وارد عمل شد. به غير از صادر كردن قطعنامه‌ها، حركت‌هاي اعتراضي را هم به شكل تظاهرات، تظاهرات نشسته و ميتينگ‌هاي مختلف در كشورهاي مختلف سامان داد. شايد بتوان گفت كه مرحله‌ي بعدي حركت كنفدراسيون بيش‌تر عكس‌العمل‌هايي بود كه رفتار رژيم در مقابل مردم ايران و فعالان سياسي به آن تحميل كرد و حركت صنفي را بيش‌تر به سمت حركت‌هاي سياسي در برابر استبداد رژيم برد. به‌طور مثال اتفاقات كاخ مرمر و دستگيري گروه معروف به كاخ مرمر حركت‌هاي قهرآميز كنفدراسيون را تشديد كرد.
من وظيفه‌ي خود مي‌دانم به اين موضوع اشاره كنم كه تشديد مسايل كنفدراسيون در برابر رژيم، جدا از حركت فرهنگي‌اش نبود. يعني هم‌زمان اگر برنامه‌هاي وسيعي را در مورد دادگاه‌هاي فرمايشي برپا مي‌كرد، سمينارها و كنفرانس‌هايي هم در مورد معناي دادگاه‌هاي فرمايشي نظامي چه در بين ايرانيان و چه در بين غير ايرانيان برگزار مي‌كرد و در سطح وسيع، جريان اين كنفرانس‌ها را در جزواتي به زبان‌هاي انگليسي، فرانسوي، آلماني و ايتاليايي منتشر مي‌كرد. بنابراين ما هيچ وقت مسايل ملي را جدا از مسايل فرهنگي مطرح نكرديم و شايد يكي از ويژگي‌هايي كه موجب شد كنفدراسيون رشد كند همين مساله بود. يعني مبارزات ملي، حركت‌هاي گاهاً قهرآميز و در عين حال افشاگري فرهنگي در بين ايرانيان و نيز غير ايرانيان.
نكته‌اي را در اين‌جا بايد بگويم، فرموش نكنيم كه كنفدراسيون، يك سازمان علنيِ بازِ دموكراتيك بود. درست است كه ما دقت مي‌كرديم عناصر نفوذي ساواك وارد تشكيلات نشوند و اگر شناخته مي‌شدند، افشا مي‌شدند؛ ولي كنفدراسيون حزب نبود كه براي ورود به اتحاديه‌هاي دانشجويي شهرهاي مختلف شرط و شروط بگذارد. شرط و شروط عضويت در اتحاديه‌هاي محلي و در نهايت كنفدراسيون، اساسنامه‌ي كنفدراسيون بود. در نتيجه ما هيچ زماني كوشش نكرديم افراد را مجبور به پذيرش تربيت حزبي و سياسي بكنيم، بلكه درست بر عكس، ما به طرح مسايل فرهنگي اعتقاد داشتيم؛ چه مسايل ملي نظير نقد اصلاحات ارضي، استبداد و زندانيان سياسي و چه مسايل بين‌المللي مانند بحث فلسطين، مسايل آن روز ويتنام و اصولاً هند‌و‌چين و مسايل آمريكاي لاتين. افراد ناآگاهي هم كه به جنبش دانشجويي مي‌پيوندند پس از مدتي با شرايط سياسي و فرهنگي موجود در ايران و جهان آشنايي پيدا مي‌كنند و در واقع اين يكي از موفقيت‌هاي كنفدراسيون بود.
نامه: با توجه به امكانات ارتباطي آن روز بر اساس چه مداركي افشارگري مي‌كرديد و آيا اين كارهاي فرهنگي نظم خاصي داشت؟
طبيعتاً در مورد ايران كارمان مقداري سنگين‌تر بود، چون احتياج به مدارك بيش‌تري داشتيم ولي در مورد مسايل بين‌المللي، با توجه به امكانات ارتباطي كه وجود داشت اين آشنايي‌ها به مراتب بيش‌تر بود. كنفدراسيون سمينارهاي فرهنگي خود را سالي يك بار در ايتاليا و به صورت اردو برگزار مي‌كرد كه اين اردوها معمولاً يك هفته يا حتي بيش‌تر طول مي‌كشيد و در غالب آن‌ها سمينارهاي فرهنگي مصوبه‌ي كنگره انجام مي‌گرفت. ولي اين كار فقط به اردوها ختم نمي‌شد، بلكه كنفدراسيون سمينارهاي سراسري هم برگزار مي‌كرد. به‌طور مثال اولين سميناري كه كنفدراسيون برگزار كرد، در مورد نقش دانشجو در كشورهايي نظير ايران بود كه در دوسلدورف برگزار شد. در اين سمينار، ديدگاه‌هاي مختلفي وجود داشت. بخش غالب فعالان و مسوِولان، نقش دانشجو در كشورهايي نظير ايران را نقشي انقلابي اعلام كردند و در مقابل تزي بود كه نقش دانشجو را فقط و فقط يك نقش سنديكاليستي مي‌دانست. در بحث‌هايي كه بعد از سمينار تا كنگره - كه نزديك هفت ماه طول كشيد - در جريان بود، بحث وسيعي در بين بدنه‌ي سازمان به‌وجود آمد و در كنگره، اين نظر كه نقش دانشجو در كشورهايي نظير ايران نقشي انقلابي است، تاييد شد؛ البته انقلابي نه به مفهوم سنتي آن كه ما انقلابي را به‌عنوان عنصر آگاه براي تغيير مي‌شناختيم. از آن زمان به بعد، اين حركت در مقابل رژيم و در مقابل مسايل جهاني ادامه داشت. نكته‌اي را كه بايد به آن تكيه كرد اين است كه اعضاي كنفدراسيون در كشورهايي كه در آن‌جا زندگي مي‌كردند، در اروپا و آمريكا، شرايط خاصي داشتند كه در بعضي از كشورها شرايط پيچيده‌تر بود. به اين ترتيب كه ما عهده‌دار يك وظيفه‌ي بزرگ به‌عنوان يك جنبش ضد امپرياليستي دموكراتيك بوديم و در عين‌حال مجبور بوديم با كشورهايي كه در آن به‌سر مي‌برديم نيز همدردي داشته باشيم؛ هم براي طرح مسايل ايران و هم براي درك مسايل آن‌ها. به‌طور مثال، در آلمان حركت‌هاي دانشجويي و سازمان جوانان سوسياليست پايه گذار ريشه‌اي حركت چپ جوانان در اروپا بودند و ما در تمام دوران زندگي كنفدراسيون، با همه‌ي اين سازمان‌ها چه براي مبارزات و چه براي امور فرهنگي همكار‌ي‌هاي نزديكي داشتيم.
نامه: از دو رويكرد انقلابي و سنديكاليستي كدام يك توانست بدنه‌ي كنفدراسيون را با خود همراه كند؟
واقعيت اين است كه حركت‌هاي قهرآميز دانشجويي عليه رژيم و امپرياليسم جهاني، حركت غالب بود و حتي مصوبات كنگره هم با رويكرد حركت قهرآميز تصويب مي‌شد. البته هيچ‌گاه كنفدراسيون نگفت: ما مي‌خواهيم رژيم ايران را سرنگون بكنيم، ولي كنفدراسيون تصويب كرد كه ما خواهان سرنگوني رژيم شاه هستيم. اين رويكرد غالب كنفدراسيون بود و در تمام زندگي آينده‌اش هم، واقعيت حركت آن به‌عنوان يك ارگانيسم زنده همين بود. ما با حركات قهر آميز در مقابل رژيم شاه مي‌توانيم مدعي باشيم كه در افشا و سرنگوني آن رژيم نقش بزرگي داشتيم.
نامه: آقاي بياني! آيا اين رويكرد انقلابي موجب شده بود كه اعضاي كنفدراسيون لزوماً مي‌بايست رويكرد سياسي مي‌داشتند؟
همان‌طور كه گفتم، ما چون يك سازمان بازِ دموكراتيك بوديم هيچ‌گاه شرط و شروطي براي عضويت در سازمان مطرح نمي‌كرديم. ما هيچ‌وقت كسي را كه فقط براي فعاليت‌هاي صنفي مي‌خواست در اتحاديه‌هاي محلي عضو شود، طرد نمي‌كرديم. بلكه بودند بسياري از اعضاي كنفدراسيون كه فقط در امور صنفي محلي خودشان فعاليت مي‌كردند. اين باز هم از ويژگي‌هاي دموكراتيك سازمان بود كه هيچ‌گاه كنفدراسيون به اعضاي خودش دستور نمي‌داد كه شما به‌عنوان يك عضو بايد چنين و چنان بكنيد. به‌طور مثال‌ما بر اساس خطوط كلي مصوبات كنگره، در برابر استبداد پهلوي به حركت‌هاي قهرآميز مانند اشغال سفارت‌ها دست زديم. در تمام دستگيري‌هايي كه به‌گوش ما مي‌رسيد و به خصوص وقتي خبر صدور احكام اعدام را مي‌شنيديم، با تمام وجود براي لغو اين احكام اقدام مي‌كرديم و از آن جمله اشغال سفارت ايران در آلمان، ايتاليا، اتريش و چند كشور ديگر بود، ولي هيچ زماني كنفدراسيون براي اعضاي خودش لغت بايد را به‌كار نمي‌برد كه همه‌ي اعضا بايد اين كار را انجام دهند. مسوِوليت اين اقدام با دبيران كنفدراسيون بود، منتها پس از اين اقدام طبيعي است كه افشاي اسناد در محيط‌هاي شهري انعكاس پيدا مي‌كرد.
نامه: كنفدراسيون چه‌قدر به مطالبات صنفي بها مي‌داد و چه‌قدر اين بها دادن در جذب نيرو و اتحاد رويه در سازمان اثر داشت؟
ماهميشه به مسايل صنفي - سياسي در داخل كنفدراسيون بها مي‌داديم ولي طبيعي است كه به خصوص در سال‌هاي آخر زندگي كنفدراسيون مسايل سياسي غالب بود. البته اين به معناي نفي مسايل صنفي نبود اما مسايل سياسي به علت تشديد جريانات در ايران و در جهان در كنفدراسيون غالب بود.
نامه: آيا در سال‌هاي آخر يكي از دلايل وجود بحران در كنفدراسيون كم‌تر بها دادن به مسايل صنفي نبود؟
تا آنجايي كه من اطلاع دارم خير! من اعتقاد دارم بحران كنفدراسيون را بايد در نوع رويكرد احزاب سياسي به‌كنفدراسيون بررسي كرد كه در اين مورد بحث خواهيم كرد.
نامه: آقاي بياني هر جنبش صنفي بايد حتماً دستاوردهاي صنفي مشخصي هم داشته باشيم دستاورد صنفي كنفدراسيون براي دانشجويان ايراني مقيم خارج چه بود؟
با تشكر از اين سوال من بايد ابتدا يك مقدمه‌اي را عرض كنم. علي‌رغم بحث نقش دانشجو در كشورهايي نظير ايران، كنفدراسيون در كنار فعاليت‌هاي وسيع خودش در چارچوب صنفي به نقش صنفي دانشجو و تشويق دانشجو به‌عنوان يك عنصر آگاه كه بايد به تحصيل بپردازد و به‌عنوان يك فارغ‌التحصيل متخصص براي خدمت به كشور خودش باز گردد هم بها مي‌داد؛ در اين مورد هم كار صنفي مي‌كرد و هم كار سياسي. ما در كنفدراسيون، زمان حيات دانشجويي را محدود مي‌ديديم، يعني نمي‌گفتيم دانشجو بايد 15 سال در خارج از كشور بماند. ما در چارچوب صنفي براي دانشجو روشن مي‌كرديم كه او نبايد فقط و فقط يك تكنوكرات باشد بلكه بايد نسبت به مسايل اجتماعي خودش هم آگاه باشد و اين را در چارچوب بحث‌هاي صنفي مي‌ديديم. ما حتي افرادي را داشتيم كه به عنوان فارغ‌التحصيلان خارج از كشور، با تمام پيش زمينه‌هاي كنفدراسيون به ايران آمدند و در مورد وضعيت روشن‌فكران و فعلان سياسي در داخل ايران، وضعيت سنديكاهاي كارگري و كارخانجات ايران به ما گزارش مي‌دادند. به‌طور مثال "دكتر شكوه طوافچيان- " كه بعدها در جريان يك درگيري كشته شد - در عين داشتن ديدگاه‌هاي سياسي و سازماني خودش از ذوب آهن اصفهان و وضعيت كارگران آن‌جا به ما گزارش مي‌داد. در عين‌حال ما دقيقاً سنديكاهاي دانشجويي و حتي سنديكاهاي كارگري غرب را بررسي مي‌كرديم و سعي مي‌كرديم از نكات مثبت آن‌ها بياموزيم.
نامه: اين بحث شما باز هم يك سويه‌ي سياسي دارد. كنفدراسيون در مورد خواست‌هاي كاملاً صنفي مانند خوابگاه يا پيدا كردن شغل براي دانشجويان ايراني هم نقش داشت؟
بهترين مثالي كه مي‌توانم بزنم، مربوط به شهر خودم است. در شهر ما جواناني كه از ايران مي‌آمدند بدون اين‌كه مهم باشد كه هستند و چه هستند، قبل از اين‌كه عضو اتحاديه‌هاي دانشجويي شوند يا حتي از وجود آن‌ها اطلاع پيدا كنند، اولين درخواستي كه داشتند گرفتن پذيرش بود كه اين را اتحاديه‌ي دانشجويي انجام مي‌داد. مساله‌ي دوم گرفتن يك اتاق براي زندگي بود كه باز اتحاديه اين كار را انجام مي‌داد. مساله‌ي سوم اين بود كه چون در آلمان امكان كار دانشجويان وجود داشت و كساني كه به آلمان مي‌آمدند معمولاً مشكل كار و زبان داشتند، ايجاد كلاس‌هاي زبان و يا حداقل معرفي كلاس‌هاي زبان و فراهم نمودن امكان كار نيز به عهده‌ي اتحاديه بود. اصلاً بحث سربازگيري مطرح نبود نيروهاي سياسي مملكت بايد اين كار را بكنند ولي كنفدراسيون در اين فاز كاملاً كار صنفي انجام مي‌داد. طبيعي است بخشي از اين افراد، بعد از اين‌كه مشكل پذيرششان حل شده و با شهر آشنايي پيدا كردند و در اتاق مورد نظرشان مستقر شدند، اگر به نوعي در آن‌ها احساس مسوِوليت اجتماعي بود يك‌باره مي‌شنيدند در فلان روز مجمع عمومي فرهنگي يا سياسي در آن شهر برگزار مي‌شود، اين‌قدر ناآگاهي در فاز اول وجود داشت كه سوال مي‌كردند. جريان چيست؟ در اين‌جا بود كه گفته مي‌شد: در اين‌جا يك اتحاديه‌ي دانشجويي وجود دارد كه هر چند وقت يك‌بار، ساعت فلان جلسه‌اي دارد، همه هم علاقه نشان نمي‌دادند. بخشي علاقه‌مند مي‌شدند و مثلاً از هر ده نفري كه آمده بودند شايد چهار نفر مي‌پرسيدند: ما هم مي‌توانيم شركت كنيم؟ و جواب مي‌شنيدند: آن‌جا حزب نيست، درها باز است، مي‌توانيد بياييد و بنشينيد. اين‌ها حتي نمي‌توانستند عضو شوند چون هنوز دانشجو نبودند ولي مي‌آمدند و شنونده بودند. با يك مقدار بالا و پايين در تمام شهرها همين مساله را مي‌بينيد.
بنابراين به غير از آن نسلي كه تحت تاثير كودتاي 28 مرداد به خارج رفتند و خودشان بنيان‌گذاران يك اتحاديه‌ي ملي دانشجويي بودند، نسل‌هاي بعدي كه در واقع نيروهاي فعال جنبش دانشجويي را تشكيل دادند، دقيقاً با يك روند صنفي به كنفدراسيون پيوستند، منتها فعاليت عمده‌ي سياسي بخش وسيعي از اين دانشجويان نوپا را به خودش جذب كرد.
نامه: اين حمايت‌هاي صنفي براي دانشجوياني كه عضو كنفدراسيون نمي‌شدند هم در سال‌هاي بعد ادامه پيدا مي‌كرد؟
در بسياري از موارد بله! ما افرادي را داشتيم كه عضو نبودند ولي خواست‌هاي صنفي ايشان انجام شد. به‌هرحال دشمني نبود، سلام‌و عليك بود و حتي ارتباطات شخصي نزديكي هم بود. نه به اتحاديه مي‌آمدند و نه در سمينارها شركت مي‌كردند. حتي كسي را داشتيم كه عضو اتحاديه نبود ولي به خود من مراجعه كرد و با اين‌كه من هيچ وقت مسوِوليت تعاوني شهري را نداشتم، گفت: من يك ماه ديگر امتحان دارم و نمي‌توانم كار كنم آيا مي‌توانم از بودجه‌ي تعاوني استفاده كنم؟ گفتم: من به هيات مديره مي‌گويم و مسوِوليت اين را مي‌پذيرم و فكر نمي‌كنم اين كار با اساسنامه‌ي تعاوني ما در تضاد باشد. در اساسنامه‌ي تعاوني سازمان هيچ شرطي مطرح نشده بود كه فردي بايد حتماً عضو اتحاديه باشد تا به وي كمك شود. به‌هرحال اين فرد نه يك‌بار، بلكه سه بار در عرض يك سال‌و‌نيم از اين كمك استفاده كرد بدون آن‌كه عضو اتحاديه باشد.
نامه: اگر مايل باشيد برگرديم روي مباحث فرهنگي كنفدراسيون در بخش فرهنگي چه‌قدر كنفدراسيون موفق شده بود شخصيت‌هاي بين‌المللي را با خودش همراه كند؟
در يك مورد مشخص جشن‌هاي 2500 ساله كنفدراسيون اقدامات وسيعي انجام داد كه شامل افشاگري‌ها، سخنراني‌ها و برنامه‌هاي تئاتر بود. در اين راه گروه‌هاي تئاتري از كشورهاي اتريش، ايتاليا و آلمان به ما پيوستند. اگر رييس‌جمهور آلمان هفته‌ي آخر ناگهان دندان درد گرفت و به ايران نرفت حاصل فعاليت‌هاي سياسي بود كه نه تنها كنفدراسيون بلكه شخصيت‌هاي جهاني انجام دادند. شخصيت‌هاي دگرانديش و فعال جنبش دانشجويي مانند كرال، برادران ولف، كوهن بنديت و حتي همين آقاي يوشكا فيشر در عين طرح مسايل خودشان و مسايل ويتنام و فلسطين كه با هم همكاري‌هاي نزديكي داشتند در مورد مسايل فرهنگي از ديد آن‌ها بين‌المللي و از ديد ما، ملي ايران هم با ما همكاري نزديكي داشتند. بسياري از كشيشان مترقي، نويسندگان بزرگي مثل آرتورميلر كه فعال عجيب و غريبي بود و گونتراگراس خواست‌هاي ما را امضا مي‌كردند. حتي در بسياري از كشورها مثل فرانسه و ايتاليا و انگلستان نمايندگان مجلس از ما اعلام پشتيباني مي‌كردند و در سمينارهاي ما حضور داشتند و موضع‌گيري مي‌كردند. ما در اثر تداوم و استمرار در فعاليت و نقش حساسي كه در سطح بين‌المللي داشتيم شخصيت‌ها و سازمان‌هاي مترقي را جلب كرده بوديم. ولي انجمن‌هاي اسلامي در دوران فعاليت دانشجويي ما كجا بودند وچه كردند؟ فعاليت ايشان درست در تضاد با حركت دانشجويي ما بود. ما اگر از نظر ايدئولوژي با كسي اختلاف داشتيم، در چارچوب كنفدراسيون و دفاع از جان او به هيچ‌وجه تبعيضي قايل نمي‌شديم. فعاليتي كه كنفدراسيون براي حكمت‌جو و خاوري انجام داد، حزب توده انجام نداد. در مورد حزب ملل اسلامي يا حتي جريان متهمين كاخ مرمر هم همين‌طور در اين فاز انجمن‌هاي اسلامي چه اقداماتي كردند؟ انجمن‌هاي اسلامي همان جرياني بودند كه وقتي ما مي‌گفتيم. زنداني سياسي آزاد بايد گردد. مي‌گفتند: زنداني سياسي مسلمان آزاد بايد گردد ولي تاريخچه‌ي ما هيچ‌گاه چنين چيزي را نشان نداد. اگر اصل انتقادي اين بحث را بپذيريم، بايد بگويم من به عنوان گاو مقدس به كنفدراسيون نگاه نمي‌كنم. حتي مي‌خواهم بگويم در بين ما هم بودند كساني‌كه مانند سگ كتك‌خورده‌اي با پرتاب يك تكه استخوان دم خودشان را تكان دادند. بله در بين ما هم بودند. عرض كردم سازمان ما يك سازمان باز و علني بود و ما نگذاشتيم اين افراد غالب شوند و چارچوب برنامه‌ها و قطعنامه‌هاي ما نگذاشت اين سگ‌هاي كتك خورده كاري بكنند.
نامه: فعاليت‌هاي فرهنگي كنفدراسيون در برابر فعاليت‌هاي صرفاً سياسي آن از چه وزني برخوردار بود؟
اتحاديه‌هاي دانشجويي به صرف آكسيون‌هاي سياسي جلسه برگزار نمي‌كردند. در بسياري از شهرها هر هفته يك‌بار جلسه داشتيم و از بين 52 هفته در سال، هر اتحاديه 40 تا 45 جلسه داشت، البته منهاي جلسات فوق‌العاده. اگر ما موضوع اين جلسات را بررسي كنيم فقط بحث‌هاي سياسي مطرح نبوده بلكه بحث‌هاي فرهنگي هم مطرح بوده. مثلاً فلان انجمن به اين نتيجه مي‌رسيد كه در مورد جنبش آزادي بخش ظفار اطلاعات محدود است و چند جلسه در اين مورد برگزار مي‌كرد. اتفاقاً يك نكته‌اي كه كم‌تر به آن توجه شده اين است كه جلسات آكسيون‌هاي سياسي ما بيش‌تر جلسات فوق‌العاده بود. يك خبر از ايران با امكانات ارتباطي محدود مي‌رسيد كه در ايران مي‌خواهند افرادي را به دادگاه نظامي ببرند، يا از آن بدتر اعدام كنند. يك جلسه‌ي فوق‌العاده برگزار مي‌شد. ولي اتفاقاً ما در بيش‌تر جلسات هفتگي به فعاليت‌هاي فرهنگي مي‌پرداختيم. در اوج مساله‌ي آپارتايد آفريقاي جنوبي، بسياري از جلسات انجمن‌ها به اين موضوع اختصاص داشت و بعضي وقت‌ها از غير ايرانيان هم دعوت مي‌كردند كه به جلسه بيايند، به‌طور مثال از خبرنگاري كه به آفريقاي جنوبي رفته بود.
نامه: پس جنبه‌ي غالب فعاليت‌هاي كنفدراسيون فعاليت‌هاي فرهنگي - سياسي بود تا فعاليت‌هاي صرفاً سياسي.
من مي‌خواهم اين جمله‌ي شما را به نوع ديگري بيان كنم. با تشديد خفقان در ايران فعاليت‌هاي سياسي كنفدراسيون حالت غالب را در زندگي كنفدراسيون پيدا كرد. اين بدان معنا نيست كه كنفدراسيون از فعاليت‌هاي فرهنگي‌اش دست برداشته باشد. مي‌توانيد بگوييد فعاليت‌هاي صنفي و فرهنگي كنفدراسيون به علت تحميل مسايل كم‌تر شد ولي در آن مورد هم خود كنفدراسيون نبود كه اين كار را كرد بلكه تشديد مسايل ايران و مسايل بين‌المللي موجب آن شد.
نامه: ما همواره هنرمنداني داشته‌ايم كه رژيم‌هاي مستبد مي‌خواسته‌اند فراموش شوند. آيا كنفدراسيون به غير از فعاليت‌هاي دفاعي در مورد هنرمندان زنداني، يك فيلم معترض يا يك كتاب سانسور شده را در سطح بين‌المللي حمايت كرد؟
من ريشه‌ي پرسشتان را خيلي دقيق متوجه مي‌شوم، ولي واقعيت اين است كه امكانات ارتباطي ما محدود بود. در يكي دو سال پاياني عمر رژيم بود كه احمد شاملو به لندن آمد و عباس جوانمرد به اروپا آمد و ما با ايشان ارتباطاتي برقرار كرديم و الان دركش مشكل است كه ما از طريق اين افراد فهميديدم در ايران چه خبر است. اين كوتاهي ما نبود. ما در همان شرايط برخي اشعار سعيد سلطانپور را كه زنداني بود چاپ كرديم، ولي اطلاعات بعدي را نداشتيم. شرايط دشواري بود. نه اينترنتي بود و نه حتي تلكسي، مسافري از وضعيت سلطانپور ما را خبردار مي‌كرد و دوشعر او را هم اتفاقي در اختيار داشت كه ما چاپ مي‌كرديم و مساله را تا همان حدي كه مي‌دانستيم مي‌گفتيم. چارچوب فرهنگي ما به ما حكم مي‌كرد كه بايد اين كار را انجام دهيم ولي نتيجه‌اي كه مي‌گرفتيم نسبت به فعاليتي كه مي‌كرديم محدود بود، مثلاًٌ با فردي كه فعال نبود صحبت كرديم و گفتيم: غلامحسين ساعدي را آزاد كرده‌اند، برو و با او صحبت كن. ساعدي هم چيزهايي در اختيار ما گذاشت كه بلافاصله آن‌ها را منتشر كرديم. امكاناتمان محدود بود ولي در حدي كه مي‌شنيديم، يا چيزي در اختيار داشتيم كار مي‌كرديم. زماني كه حتي امكانات راديويي نداشتيم وقتي شنيديم حسين عليزاده در جشنواره‌ي شيراز، سواركاران را اجرا كرده است، آن را با همه‌ي امكانات معرفي كرديم. عليزاده را آن موقع به سربازي برده بودند، ما با نوارهايي پر از خِش‌وخِش به همه گفتيم يك چنين هنرمندي پيدا شده است كه فرح ديبا شب مي‌خواسته او را به مهماني خودش ببرد و اين جوان گفته است كه مگر من مطربم؟ من كنسرت دارم و او اگر مي‌خواهد، بيايد و بنشيند. اين‌ها را ما مي‌شنيديم و منعكس هم مي‌كرديم. نمي‌خواهم بگويم آن چيزي را كه در دل داشتيم و ايده‌آلمان بود توانستيم انجام دهيم، ولي در عين حال مي‌گويم كه كوتاهي هم نمي‌كرديم.
نامه: تامين منابع مالي كنفدراسيون به چه صورت بود آيا از جايي كمك مالي دريافت مي‌كرديد؟
مساله‌ي مالي كنفدراسيون جدا از تفكر فعاليت و دبيران كنفدراسيون نبود. كنفدراسيون اگر مصوباتي مي‌گذاشت براي بخش مالي آن به هيچ‌وجه تصميم نمي‌گرفت. اول مصوبات را كه جان اين مجموعه بود تصويب مي‌كرد و بعد در مورد مساله‌ي مالي سبك - سنگين مي‌كرد كدام نسبت به ديگري تقدم دارد. در ضمن دبيران كنفدراسيون حقوق بگير نبودند و اين يكي از نكات اساسي قضيه است. در نهايت بخشي از هزينه‌هاي سفر دبيران يا فعالين را كه بايد به مسافرت مي‌رفتند، پرداخت مي‌كرد. كنفدراسيون در بخش فرهنگي، برگزاري جشن‌ها و اعياد مختلف ملي را تصويب كرده بود كه بيش از 80 درصد درآمد آن‌ها بايد به صندوق مالي كنفدراسيون پرداخت مي‌شد. برنامه‌ي عيد نوروز يكي از منابع درآمد بزرگ مالي كنفدراسيون بود. اين برنامه بليط ورودي نداشت بلكه اعضاي كنفدراسيون با به كار گرفتن ابتكارات محلي درآمدهايي را كسب مي‌كردند و شركت كنندگان بسياري هم در اين مراسم شركت مي‌كردند. بايد در نظر بگيريم ايام عيد مصادف بود با 21 مارچ و اين كنفدراسيون بود كه عيد نوروز را به جهانيان معرفي كرد. از دو سه هفته قبل، دوستان خارجي ما از كشورهاي مختلف مراجعه مي‌كردند و مي‌پرسيدند كه مراسم چه روزي برگزار مي‌شود؟ چون بچه‌ها سعي مي‌كردند مراسم حتماً روز شنبه باشد كه شركت كننده‌ي بيش‌تري داشته باشد. اين نشان مي‌داد كه 21 مارچ به‌نوعي در بين خارجي‌ها ثبت شده و در اين ايام در بسياري از شهرها حضور شركت كنندگان خارجي هم وسيع بود و علاقه‌مند شده بودند. منبع ديگر حق عضويتي بود كه اعضاي اتحاديه‌هاي دانشجويي پرداخت مي‌كردند و بسيار هم محدود بود. منبع سوم براي برگزاري آلكسيون‌هاي دفاعي بود و در مواقع حاد اگر كنفدراسيون به مشكل مالي برمي‌خورد از سازمان‌هاي محلي به‌خصوص در آلمان كه امكان كار وجود داشت مي‌خواست كه مطابق يك روز كار خودشان را به كنفدراسيون كمك كنند. انتشارات كنفدراسيون هم معمولاً به فروش مي‌رسيد. اگر چه ما هميشه با چاپخانه‌ها مشكل مالي داشتيم، ولي هيچ نويسنده‌اي در كنفدراسيون نبود كه مقاله‌اي براي نامه‌ي پارسي، 16 آذر يا پيمان بنويسد و تقاضاي يك سنت يا يك فنيك بكند. اصلاً يك چنين چيزي در مخيله‌ي هيچ كس جاي نمي‌گرفت.
نامه: اين جشن‌ها چه‌گونه منبع درآمد محسوب مي‌شد وقتي حتي وروديه نمي‌گرفتند؟
مثلاًٌ اگر قيمت يك غذا دو مارك تمام مي‌شد، ده مارك فروخته مي‌شد. البته با اطلاع خريدار، چون همه مي‌دانستند يكي از منابع مالي كنفدراسيون است. نشريات فروخته مي‌شد. بسياري از افراد به ميل خودشان از صنايع‌دستي ايران به‌عنوان كمك به كنفدراسيون عرضه مي‌كردند. يكي از ظرافت‌هاي كار ما اين بود كه از دانشگاه مي‌خواستيم سالن آمفي‌تئاتر را كه قيمت بالايي داشت و بايد پول آب و برق و پرسنل خدماتي آن را هم پرداخت مي‌كرديم به‌عنوان كار فرهنگي 21 مارچ در اختيار ما بگذارد و براي دانشگاه خيلي بديهي بود كه سالن را مجاني در اختيار ما بگذارد. در يكي از اعياد، يك گروه هنري خيلي خوب ايراني از ايتاليا كه هم گروه موسيقي بود و هم گروه رقص و آواز ملي داوطلب شد كه با ما همكاري كند. ما هزينه‌ي سفر ايشان را پذيرفتيم و حتي آن را محاسبه كرديم، ولي هيچ‌كدام از اين افراد با اين‌كه يكي دو نفر از آن‌ها در گروه ايراني رم و يا گروه ايراني فلورانسي بودند، پولي نخواستند. يعني زماني كه كنفدراسيون از كسي كمك مي‌خواست افراد با گذشت كامل و علاقه‌ي بسيار زياد همكاري مي‌كردند. صرفه‌جويي هم در كنفدراسيون به‌شدت رواج داشت. بگذاريد از مساله‌ي نشريات مثال بزنم، اولاً تايپ نشريه مجاني بود. آدم‌هاي حرفه‌اي اين كار را انجام نمي‌دادند بلكه بچه‌هاي خودمان اين كار را مي‌كردند، حتي بچه‌هايي كه عضو اتحاديه نبودند. ما در چندين شماره توانستيم هزينه را از اين هم پايين‌تر بياوريم، مثلاً با حراج كاغذ؛ و شماره‌ي بعد را رسانديم به يك مارك ولي در هرحال آن را ده مارك مي‌فروختيم.
نامه: شما به‌صورت ثابت حق عضويت هم داشتيد؟
بله! در يك سري از شهرها داشتيم. البته حق عضويت محلي در برخي از شهرها اجباري نبود. كنگره‌ي كنفدراسيون مصوبه‌اي داشت بر اين مبنا كه قبل از كنگره فلان انجمن اعلام كرد ما پنجاه عضو داريم و برمبناي پنجاه نفر يك نماينده به كنگره فرستاده بود، اين نماينده بايد در ازاي پنجاه نفر عضوش مبلغ معيني بابت حق عضويت به كنفدراسيون مي‌پرداخت. ولي هيچ‌وقت كنفدراسيون در كارهاي محلي دخالت نمي‌كرد. حق عضويت محلي اجباري نبود ولي حق عضويت براي شركت در كنگره‌ها مصوبه‌ي كنگره بود.
نامه: عضويت نگيرند؟
بله! مثلا در شهرما حق عضويت گرفته نمي‌شد ولي پيك‌نيك‌هايي برگزار مي‌كرديم مثل جشن سده كه خيلي‌ها مي‌آمدند؛ خارجي‌ها هم مي‌آمدند و اين خود يك منبع درآمدي براي هزينه‌هاي شهري بود. هيچ وقت كنفدراسيون نمي‌پرسيد شما از اين پيك‌نيك چه درآمدي داشتيد، اصلاً به آن‌ها ربطي نداشت

.ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

درهمين رابطه

 ـ
ـ سانتراليزم دموكراتيك؛ راز ماندگاري كنفدراسيون / گفت‌و‌گو با فرامرز بياني / (
بخش دوم) ـ
هژير پلاسچي / شايا شهوق

http://www.tvpn.de/ois/ois-iran-2011.htm

 ــ مجموعه اي از مقالات و مصاحبه ها
در باره تاريخچه مبارزات و فعاليت هاي دانشجويان ايراني در داخل و خارج از کشور در دوران رژيم شاه.ضروريست متذکر شد که بخش بسيار بزرگي ازمبارزات و فعاليت هاي دانشجوئي در خارج از  کشور برهبري  کنفدراسيون جهاني محصلين و دانشجويان ايراني انجام گرفت

http://www.tvpn.de/ois/ois-iran-2000-a.htm